Thursday, May 31, 2007

کازینو جردن و پوکر اسلامی :

فیلم کازینو رویال رو دیدین ؟ جدیدترین فیلم از سری فیلم های جیمز باند ! این اتفاقات تنها در خارج از ایران و یا در قالب قصه اتفاق نمی افته . در تمام کشورهای دنیا از فقیرترین تا ثروتمندترین اونها همیشه افراد به دو دسته ثروتمند و فقیر تقسیم میشن و این یک حقیقت غیر قابل انکاره ! خوب بود زمانیکه انقلاب شد اینقدر توی بوق و کرنا نمیکردن و شعار نمیدادن که دولت اسلامی پیرو مستضعفانه و همه اعضای دولت از طبقه مستضعفان و فقرا حمایت میکنن و مثل اونها هستن و برخاسته از طبقات محروم اجتماع هستن ! در عمل در طول 28 سال دیدیم اون کسانیکه مستضعف و فقیر بودن , فقیر هم باقی موندن و اینها از همون طبقه عادی مردم بودن . اون طبقه ای که تبدیل به آقازاده ها و مولتی میلیونرها و مافیاهای قدرت و ثروت شدن , همون مسئولان رژیم بودن که ادعای مردمی بودن میکردن . امثال احمدی نژادها با اختلاص های 300 میلیارد تومنی از بیت المال و حساب شهرداری ! امثال لاریجانی ها با اختلاص های 600 میلیارد تومنی از صدا و سیما و صدها نفر دیگه که به لطف همون انقلاب مستضعفان به چنین ثروتهای کلانی رسیدن طوریکه حتا شاهنشاه آریامهر هم در اون زمان ثروتش رو جمع میزدی , دارای چنین ثروتی نبود !!!!! این وسط اسم ساواکی ها و طاغوتی ها و سلطنت طلب ها بد در رفت و همه کاسه کوزه ها رو سر اونها شکوندن در صورتیکه اون بدبخت ها ثروتی که داشتن حتا قابل مقایسه با ثروت آقازاده های امروز ایران هم نبود و هر چی که بدست آورده بودن بخاطر شرایط مناسب اقتصادی اون زمان و یا ارث و میراث بود :

امشب به مهمونی خاصی دعوت بودیم . خاص از این نظر که میگفتن با پوشش مناسب بیایین و با لباسهای باز و تن نما شرکت نکنین و حجاب رو باید رعایت کنین . علاقه ای برای رفتن نداشتم اما از اینور و اونور شنیده بودم در تهران پارتی های عجیبی جدیدن شکل گرفته که رنگ و بوی مذهبی داره ولی در اون اتفاقاتی رخ میده که شاید نمونه اونها رو فقط در جاهایی مثل لاس وگاس بتونی ببینی و علاقه منم برای رفتن بیشتر برای سر در آوردن از این نوع خاص پارتی ها بود و اینکه افرادی که در این پارتیها شرکت میکنن از جنس مذهبیون و آقازاده ها و وابستگان دولت هستن !
صبح با پیک شیک پوشی دو پاکت در خونه بهمون دادن که توی اون دو عدد کارت شکیل قرار داشت و جواز ورود به این پارتی عجیب بود . در پشت کارت آدرس نوشته شده بود و همین ! دیگه هیچ اطلاعاتی وجود نداشت . خود کارت و چاپش و جنس مقوایی که برای تهیه اون بکار برده بودن حداقل چند هزار تومن خرج برداشته بود و معلوم نبود چه تعداد از این کارها رو چاپ و پخش کرده بودن !
لباسی که انتخاب کردم خیلی سنگین بود و در عمرم تو هیچ مهمونی ای این شکلی ظاهر نشده بودم ! شلوار و کت سفید که زیرش یه تاپ پوشیده بودم و یه آرایش خیلی ساده . آرتین هم کت و شلوار بدون کراوات و خیلی ساده . سر ساعت 8 شب اونجا بودیم . باغی بزرگ در منطقه جردن و کوچه پس کوچه های داخلی اون . جایی که عقل جن هم بهش نمیرسید که در چنین جایی باغی به این بزرگی وجود داره !!! کوچه پر بود از ماشین های آخرین مدل و تعداد زیادی هم مامور بیسیم به دست بدون اسلحه و لباس فرم نظامی ! دقیقن آدم رو یاد فیلم های مافیایی می انداخت و منزل پدر خوانده ها !!! کمی وحشت کرده بودیم و دلم میخواست برگردم . آرتین هم هی غر میزد که بیا برگردیم . ولی دیگه دیر شده بود . دو نفر اومدن طرفمون و درها رو باز کردن و با احترام گفتن پیاده بشیم و کارتها رو ازمون گرفتن و بعد به سمت در بزرگی که در انتهای کوچه قرار داشت راهنماییمون کردن و خودشون همونجا موندن . کوچه عجیبی بود دو طرف فقط دیوار بود و هیچ خونه ای دیده نمیشد و انگار کل کوچه مال صاحب خونه بود !!! داخل که شدیم , تمام باغ رو چراغونی کرده بودن و مثل روز روشن بود . همه جا پر از بوته های زیبای گل و نهر های پر آب و حوض و فواره های زیبا بود . عطر محبوب شب تمام باغ رو پر کرده بود و خنکی باغ روح آدم رو تازه میکرد . چیزی که جالب بود این بود که نه صدای موزیکی می اومد نه همهمه ای در کار بود . بوی کباب به مشام میرسید و از دور قسمتی از باغ رو دود گرفته بود و معلوم بود دارن اونجا کباب درست میکنن . وارد عمارت که شدیم از تعجب نزدیک بود خشک بشم !
بیشتر مهمون ها ریش و پشمی و چادری بودن و داد میزد از چه قماشی باشن . باقی هم همگی مانتویی بودن و کلن یه بی حجاب توی جمع پیدا نمیکردی . البته نه از این حزب الهی های چندش آور و گره گوری !! چادرهای زنها همه سنگ کاری و زری دوزی و مروارید دوزی بود که فکر میکنم هر کدومشون اقلن یکی دو میلیون قیمت داشتن ! زنهای چادری خوشگل و آرایش کرده با لباسهای گرون قیمت ولی با سلیقه بازاری . باقی خانم ها هم دست کمی از اونها نداشتن و همه شیک و پیک بودن . رو همین حساب منم جرات نکردم روسری و مانتومو در بیارم و شدیم همرنگ جماعت . هیچ کسی رو نمیشناختم . پیش خدمتی اومد طرفمون و توی سینی دو لیوان بهمون تعارف کرد و گفت بفرمایید شربت میل کنید !!!! لیوان ها رو برداشتیم و شروع به گشتن کردیم .
بهترین توصیفی که میتونم بکنم این بود که یک مهمونی مجلل غربی رو به صورت اسلامی در بیاری !!! یعنی تمام پیش خدمتها رو با کت و شلوار سفید و یه کپه ریش تصور کنی و زنان نیمه عریان و سکسی رو با حجاب کنی و مردهای کراوات زده و خوش تیپ رو با کت شلوار و ریشو و تسبیح به دست تصور کنی و شامپاین ها رو هم به شربت به لیمو و آلبالو تبدیل کنی !!!!! موزیک ملایمی از علیرضا افتخاری داشت پخش میشد و توی سالن طنین انداخته بود . کسی به کسی نبود و همه زن و شوهر بودن و هر کسی با جفتش بود یا بعضی ها که همدیگه رو میشناختن با هم صحبت میکردن و گروهی کوچک رو تشکیل داده بودن . کمی جلوتر سالن وسیعتر میشد و میز بزرگی قرار داده بودن و روی اون پر بود از انواع کباب و برنج و غذاهای ایرانی در ظرف های بزرگ استیل که زیرشون اجاق کوچکی روشن بود و بخار ازشون بلند میشد . مهمون ها خودشون بشقاب بر میداشتن و بصورت سلف سرویسی هر چیزی که میخواستن میکشیدن و میرفتن . پیش خدمتها تند تند با سینی های کباب و غذا می اومدن و میز رو پر میکردن . بار هم جالب بود . دلستر و انواع نوشابه و دوغ و شربت هایی مثل سن ایچ !!! هم خنده م گرفته بود و هم متعجب بودم ! جالب این بود که من حتا میزبانم رو نمیشناختم و فقط از طریق یک واسطه و آشنا توی دوبی به این جمع دعوت شده بودم :
وقتی جلسه تموم شد و از برج العرب به سمت فرودگاه میرفتیم آقایی که توی جلسه کنار من نشسته بود و اوتجا بیشتر با هم صحبت میکردیم , منو به این مهمونی دعوت کرده بود ولی نگفته بود بانی اون کیه . منم که فکر میکردم یه تعارف شابدالعظیمی باشه , دعوتش رو قبول کرده بودم غافل از اینکه طرف بلف نزده بود !!!!
با آرتین داشتم صحبت میکردم که از پشت سر مردی منو به نام خانوادگی صدا کرد و وقتی برگشتم همون مرد رو دیدم که در کنارش زن مسنی ایستاده بود . خوش آمد گویی کرد و همسرش رو معرفی کرد و ازمون خواست بعد از شام در برنامه ای که دارن همراهیشون کنیم .
تا ساعت 9:30 مشغول بودیم و شام رو هم خوردیم و کمی بعد , آقایی همه مهمون ها رو دعوت به سکوت کرد و گفت کسانی که مایل به بازی هستن بیان طبقه بالا . یک عده رفتن و باقی موندن . از فضولی داشتم میمردم و ما هم همراه بقیه راه افتادیم رفتیم بالا تا سر از کار اینها در بیاریم !!! طبقه بالا هم مثل طبقه پایین بود , کمی کوچکتر . سالن وسیعی که پنجره هاش رو با پرده قهوه ای سوخته کلفتی پوشونده بودن . وسط سالن میز بزرگی بود دقیقن شبیه به میزهای پوکر لاس وگاس !!!!! تمام کسانی که مشغول بازی شدن , همشون یه من ریش داشتن یا چادری بودن و مذهب ازشون فواران میکرد !!!
دست اول 10 نفر نشستن و باقی ایستادن به تماشا . برام جالب بود که این جمع آخه چرا پوکر بازی میکنه ؟ چون بازی پوکر به نظر احمقانه و بی مزه ست اگر که پای پول در میون نباشه و هیچ جذابیتی نداره !!!!! هر چند اشتباه میکردم و مشخص شد پای میلیونها تومن پول در میونه !!!!!! همینطور زمان که میگذشت حریف ها دائم از دور خارج میشدن . دست به 4 که رسید میزبان از من دعوت کرد که بیام و بازی کنم . وقتی نشستم باقی پرسیدن چقدر پول میذاری ؟ اومدم بگم هیچی , دیدم خیلی ضایع ست و سینه ریزمو باز کردم گذاشتم کنارم . حداقل دو تومن قیمت داشت . بازی که شروع شد شروع کردن call کردن . از یک میلیون شروع کردن و رسیدن به 50 میلیون تومن . به من که رسید از ترس از دست ندادن سینه ریزم نوبت رو Check کردم . اتفاقن کار خوبی کردم چون طرف های دیگه دستشون عالی بود و full house شد و مغلوب ! دست بعد هم دستم مزخرف بود و no pair بودم . نوبت من که رسید زرنگی کردم و برای اینکه چیزی نبازم گفتم foold و کشیدم کنار و بازی رو واگذار کردم . صدای همه در اومده بود که چرا هی در میری از بازی ! دست بعدی نوبت من که رسید 3 میلیون ریختم وسط و bet رو سه تعیین کردم . از شانس خوبم دست شد آس و بی بی و هشت و 10 و دست دون شد آس و سرباز و 4 و 8 و دست رو 12 میلیون بردم . دست بعدی اما شاهکار کردم و به عبارتی ریدم !!!!!!! چند تا از خانم ها اومده بودن کنارم و هی تشویقم میکردن بیشتر پول بذارم و منم جو گیر شدم و bet حریفمو 3 برابر کردم و اعلام raise کردم !!!! چشمتون روز بد نبینه ! موقعی که پاسورها رو شدن من tow pair شدم و حریفم flush ! نتیجه اینکه نه تنها سینه ریزم بر باد رفت و اون 12 میلیونی که برده بودم هم بر باد رفت , دستبند برلیان نازنینم رو هم از دست دادم که حداقل 16 تومن قیمتش بود و مادرم برای جشن تولد 18 سالگیم بهم هدیه داده بود !!!!!!!!!! کم مونده گریه م بگیره و نمیدونین با چه حالی دستبندمو باز کردم و انداختم رو میز !!! هر چند آخر بازی میزبان خواهش کرد چون اولین باره اومدم و تازه واردم , دستبندم رو بهم برگردونن .

اعصابم حسابی خراب شده بود . ول نمیکردن و میگفتن باید بازم بازی کنی . به بهانه خستگی در کردن , رفتیم پایین و به آرتین گفتم بهتره بریم خونه و اینجا جای خوبی نیست و حس بدی دارم . اومدیم بیرون و راه افتادیم به سمت در باغ . همچنان مهمون های تازه می اومدن . از خونه که اومدیم بیرون انگار آزاد شده بودم . فوری سوار ماشین شدیم و رفتیم . امشب سینه ریزمو از دست دادم ولی با اینهمه چندان ناراحت نیستم چون بخشی از کثافتی که در این شهر وجود داره و بانیان اون کسانی هستن که در جامعه به مومن و خداشناس معروفن , رو به چشم دیدم و بیشتر از قبل نسبت به این رژیم و این افراد نفرت پیدا کردم . هر چند مخالف این بازیها و این مهمونی ها نیستم ولی چیزی که خیلی آزارم میده اینه که این افراد داعیه خدایی و عصمت و پاکی و معصومیت دارن و مردم پشت سرشون نماز میخونن و به اسمشون قسم میخورن و خودشون هم جانمازی آب میکشن که بیا و ببین ولی در عمل همین ها جزو پلید ترین انسانهایی هستن که وجود دارن و قسمت آزار دهنده ش همین تقدس مآبی اونهاست . کسانی مثل احمدی نژآد با سابقه ای شیطانی . تروریست . آدم ربا ! قاتل و تیر خلاص کن ! دزد و هزار و یک کثافتکاری ای که انجام داده و پرونده سیاهی براش درست شده . احمدی نژاد فقط یکی از همین هاست و که به گفته خودشون جزو نیروهای دست چندم نظامه و وای به اونهایی که نزدیک قله هرم قدرت نشستن و خدا میدونه چه پرونده قطوری دارن .. آدم هر کاری بکنه و اعتراف کنه به انجامشون , قابل تحمله اما اینکه جانماز آب بکشی و بگی من و این حرفها ؟ اینش خیلی آزار دهنده ست و غیر قابل بخشش ...

Wednesday, May 30, 2007

عاداب وبلاگ نویسی :

توصیه میکنم حتمن این متن رو بخونین مخصوصن از سروران و بزرگواران دنیای اسلام , آیت الله ملا حسنی دامن اضافه تو و حاج آقا سید خسن آقا , دو آینه تمام نمای جهان اسلام دعوت میکنم در این بحث شریک بشن . باشد که آمرزیده شویم :

نعوذ بالله من الشیطان رحیم . الهم اعطک کاملن و ثدیا صحیحا و فکرا مستقیما .
کذب الله علی الصغیر .

کلاغان شکر شکر و امدادگران الهی خبر آوردن که در بلاد BLOGFA کافری از تبار سیدالجاکشین اقدام به نوشتن هزلیاتی موهن کرده و مطالبی مینویسه با ربط دادن اسلام به احمدی نژاد و اسطبل ولایت فقیه و .. که مو به تن مسلمون و غیر مسلمون سیخ میکنه و حتا کار تا جایی پیش رفته که موجب اپیلاسیون اندام بلوری برادران و خواهران مسلمان ما هم شده . آدرس سایت شیطانیش رو در اینجا میتونید ببینید و بر شما کافران و مسلمانان واجب شرعی هست که در اولین اقدام نمادین و برای صدقه سر خودتون هم که شده یک فحش آبدار از نوع خوار – مادری توی کامنت دونی این فریب خورده حکومت آخوندی بنویسین , باشد که آمرزیده شوید و در اون دنیا یک به چهل حوری و قلمان زیر بغلتون بزنن ! http://jafarispace.blogfa.com

حالا به طرز فکر و نوشته هاش چندان کاری ندارم ولی یک مساله ای در مقدمه و در معرفی خودش نوشته بود که باعث شد یک فروند شورت رو به آب (!) بدم از بس که خندیدم . این عنصر شیطان صفت در معرفی خودش مینویسه :
- علی جعفری، متولد 58 ، اصالتا ارومیه ای ، طلبه حوزه علمیه قم و دانشجوی دکتری فرهنگ و ارتباطات هستم . مثل همه شما بخشی از وقتم در فضای مجازی می گذرد ؛ ولی نه به نوشتن ، بلکه به خواندن . حال که با لبیک به رهبرم درباره رسالت انقلابی روحانیت ، وبلاگ می نویسم ، دوست دارم نوشته هایم بوی او را بدهد و در هر کلمه اش خدا را در نظر داشته باشم .با وضو خواهم نوشت ...

- نکته یکم : چیزی که توجه شما رو جلب میکنه به این سایت اینه که به محض کلیک روی لینک مربوطه و باز شدن سایت , بوی گندی به مشام شما میرسه که بدتر از بوی لاشه و چیزش شبیه به گربه مرده ست ! اولین بار که صفحه رو باز کردم , از بوی گندش کم مونده بود به لقا الله پرتاب بشم . نمیدونستم که این بو ناشی از بوی نوشته های این سایته که بوی رهبر رو میده طبق گفته نویسنده !
- نکته دوم : از کی تا حالا خداوند اینقدر ذلیل و بی غیرت و پست فطرت شده که نوشته هایی کفر آمیز و ضد بشری که سراسر تعریف و تمجید از جنایتکارترین انسانهای روی زمین مثل خامنه ای و احمدی نژآد و ... هست رو به خدا نسبت میدن ؟؟؟؟ تف به اجداد سید این حروم زادگان مسلمون مآب !
- نکته سوم و مهمترین نکته اینکه این نوشته ها با وضو بوده و پیرو همین مساله باید یک تبصره باز کنیم . آقا من همینجا خدمت خواهران و برادران وبلاگ نویس چند نکته رو تذکر بدم :

لطف کنین برای محکم کاری قبل از وبلاگ نوشتن , با پای چپ به سمت میز کامپیوتر برید که صواب فحیعی داره . بعد هم لطفن سعی کنید قبل از وضو گرفتن , از غسل و غساله هم حسابی سود ببرید که کار از محکم کاری عیب نمیکنه !! و نکته سوم اینکه اگه در کافی نت هستید و یا یهو به عارضه گوز پیچ دچار شدید و بادی , چیزی از شما در شد یا در رفت یا هر چی ، مشتی خاک در جیب داشته باشین که در وسط نوشتن مبادا دچار غفران و کم کاری بشین . فورن تیمم کنید و ادامه مطالب رو بنویسید تا رستگار شوید !! البته جدن توصیه میشه از خوردن لوبیا خودداری کنید !!!! آدام بشره ...

مطلب که به اینجا رسید دیدم حیفه آدم کم بنویسه و منم که به طومار نگاری عادت دارم کسر شان میدونم که چند خطی فاتحه پست هام رو بخونم . این بود که چون دیدم طرف ما آخونده , گفتیم یه حالی هم به این آخوندها بدیم . البته این رو هم اضافه کنم که جدیدن بین جامعه روحانیت مُد شده که اگه بهشون بگی آخوند , خیلی بدشون میاد و میگن به ما بگین روحانی ! خاک تو سرشون ! خودشونم میدونن چه گندی بالا آوردن ! چند روز پیش که داشتم سوالات زیر شکمی شرعی خودمو با یه آخوندی در میون میذاشتم , از لفظ آخوند استفاده کردم که یهو بهش بر خود و گفت : به من دیگه نگویید آخوند ! گفتم چرا ؟ گفت چون در جامعه آخوند معنی بدی میدهد ! گفتم پس چی بگم ؟ گفت : بگو سید ! بگو حاجی ! بگو روحانی ! گفتم : قربونم بری :

آورده اند از فضایل آخوند بودن این است که میتوان از آخوندها کود فرد اعلاء برای غنی سازی گیاهان تهیه نمود . هر چند این گیاهان دچار عقوبتی نظیر آفت زدگی خواهند شد و بهتر است این گیاهان را نیز در تهیه کود یا غذای چهارپایان فلک زده مادر میت مورد استفاده قرار دهیم ! میگویند در دنیای خلقت موجودات , موجودی نفرت انگیز تر و بی عار تر و کودن تر و مفت خور تر و کون گشاد تر از آخوند جماعت پدر سوخته وجود ندارد و در این زمینه انگل ها و کرم ها هم از آخوندها عقب میمانند . شاعر در این زمینه میگوید : در دوره و زمانه ای که هر تاپاله بندی آيت الله و حجت الاسلام ئ ثقة الاسلام شده و پی خر مرده ميگردد تا نعلش را باز کند و هر پهن پا زنی که تا همين ديروز تاپاله را در عوض نان تافتون ميگرفت و اخ و تف را عوض سکه دهشاهی بر ميداشت ؛ برای امت اسلام شده امام و ولی فقيه و وزير و وکيل و قاضی القضات ؛ این طلبه های مافنگی و چلغوز هم حق دارند از شمشير و قداره برنده اسلام ناب آخوندی سخن بگويند و آنجا که سنگ را بسته اند و سگ را گشاده اند , این جوجه طلبه های زرده بالا نکشيده شروع به قدقد کردن کرده اند و خلايق را از شمشير احمدی نژاد و خارک ... ده ای میترسانند و مثل سگ یوسف ترکمن زرت و زرت آیه نازل میکنند و به ناف و ریش و پشم اسلام مثل دخیل میبندند و این تصور بهشان مشتبه میشود که حق گویی میکنند , من از خوش باوری محبت آرزو کردم ! این اراذل حالا هم کلی هارت و پورت و عر و گوز و تيز و اشتلم و الدرم بلدرم و توپ و تشر راه انداخته اند و بنام اسلام , گلوی خلق را میفشارند و حقوق بشر اسلامی یا ارتجاع سیاه و جاهلیت اعراب وحشی بدوی را به رخ مردمان با فرهنگ ایران زمین میکشند . ننگ بر این انسان نماها . از این پس بدانید و آگاه باشید که یدک کشیدن لقب سید , شامل حال چه افراد معلوم الحالی میشود . کسانی که بنام اسلام و خدا و قرآن جنایت میکنند و نامش را وظیفه شرعی میگذارند ... و اذا خلقناک بیظتا" بیظا ! " آیا تصور میکنید شما را تخمی تخمی آفریدیم ؟ " زرشک !!!!!

و حقوق بشر اسلامی را به این صورت معنا نمودیم و باشد مشت نمونه خروار .

وطن امروز اسير دو سه تن بی وطن است انهدام وطن از نکبت اين چند تن است اين يکی لاشخور و آن دگری جغد سياه اين يکی مرده خور و آن دگری گور کن است اين يکی پيشنماز چمن دانشگاهواقعا قصه او قصه خر در چمن است
بلبلان را همه کشتند به فتوای فقيه حاليا وقت نوا خوانی زاغ و زغن است روزگاری که وطن غصب کفن دزدان است عجبی نيست اگر مرده ما بی کفن است
عطش قاضی اسلام بنازم که چنين تشنه خون جوان و بچه و مرد و زن است
مذهب قاضی اسلام اگر بی وطنی است
سجده بر خاک وطن , مذهب و آیین من است

Tuesday, May 29, 2007

امر به معروف و نهی از منکر از نوعی دیگر :

دین اسلام رو اگه خوب بشناسی میتونی بهش با زبون خودش آسیب بزنی . به همین دلیل هم هست که ملایان عصیانگر و آخوندهایی که خلع لباس شدن و مورد غضب رژیم قرار گرفتن , برای رژیم بینهایت خطرناک هستن و رژیم به شدت اونها رو سرکوب میکنه و ازشون وحشت عجیبی داره . دلیلش اینه که زبون لال رو فقط مادرش میدونه :

عصری با آرتین داشتیم قدم میزدیم که چشمم افتاد به یه زن چادری که با دخترش داشتن جلوی ما راه میرفتن . همیشه نفرت عجیبی از زنان چادری دارم و اومدم چیزی بگم که چشمم افتاد به پشت زنه که لمبه هاش با هر قدمی به شکل بدی بالا و پایین میرقت . مثل این میموند که مخصوصن کونش رو اینطوری تکون میده تا دیگران رو تحریک کنه و مشتری جلب کنه !!!!! به آرتین نشونش دادم و گفتم : کونشو ببین ! انگار یه جورایی میشنگه !!!!!
- اگه کتک نمیخورم و فحشم نمیدی منم اظهار نظر کنم ؟
چون طرف چادریه آزادی ! هر چی دوست داری بگو !
- من فکر کنم محل سکسش عوض شده و از جلو به عقب تغییر مکان داده !
هاها خاک تو سر بی حیات کنن !!!! راست میگی ها .. میگم دلم میخواد یه حالی به اینا بدم ...
- اگه بازم فحشم نمیدی و کتک در کار نیست من یه نقشه خوب دارم !
آزادی از هفت دولت ...

فکر میکردم شوخی میکنه و فقط میخواد چُسی بیاد ! اما برای اولین بار ایندفعه اشتباه کردم چون آرتین هم نامردی نکرد و رفت جلوی زنه و باقی ماجرا اینطور رقم خورد :
- سلام خواهر ! ببخشید مزاحمتون میشم ! به عنوان یک مسلمون وظیفه شرعی خودم میدونم امر به معروف و نهی از منکر کنم و باید ببخشید !
شما کی باشین ؟
- برادر شما ! اشکالی داره ؟
آقا مزاحم نشو ...
- خیلی عذر میخوام ولی بنده وظیفه شرعی دارم و تا انجامش ندم نمیتونم اینجا رو ترک کنم !
حالا این وظیفه شرعیتون چی چیه ؟
- خواهر خیلی عذر میخوام ولی باید به شما بگم که راه رفتن شما منو به شدت تحریک میکنه و لطف کنین در راه رفتنتون تجدید نظر کنین وگرنه ممکنه اتفاقات غیر مترقبه ای براتون پیش بیاد .
تو غلط میکنی به راه رفتن من ایراد میگیری . برو رد کارت وگرنه پلیس صدا میکنم .
- ارتش امام زمان هم صدا کنید بنده تا شما رو ارشاد نکنم و راه راست هدایت نکنم اینجا رو ترک نمیکنم . بنده باید به عرض برسونم که لطف کنید یک فیلم کوتاه از راه رفتن خودتون از پشت سر بگیرید و با صبر و حوصله این فیلم رو تماشا کنید تا بفهمید راه رفتن شما چطور دل یک مرد مسلمان و خداشناسی مثل منو میلرزونه و به سوی گناه رهنمود میکنه ! لطف کنید اینقدر موقع راه رفتن قر و قمیش نیایین و برادرانتون رو از راه به در نکنید ... معصیت داره !

من فقط با چشمهای از حدقه در اومده داشتم این مناظره رو گوش میدادم و نمیدونین چقدر تو دلم آرتین رو تحسین میکردم . هر چند آخرش به فحش و جیغ و هوار کشیده شد و زنک هر چی فحش که یه زن خراب فقط از اونها با اطلاعه , بار آرتین کرد , ولی حرف آخر رو بازم آرتین زد و موقع رفتن بهش گفت : خواهرم . متاسفم که ارشاد نشدی . دفعه بعدی که بدون اخطار بهتون تجاوز شد بدون که علتش چی بود !!
قیافه زنه واقعن دیدن داشت که چطور کلافه و عصبی و وارفته شده بود و نه میتونست جوابی بده و نه کاری از دستش بر می اومد و هی مردم رو نگاه میکرد که اونها هم هرهرشون بلند شده بود . پسرهای جوون که هی آرتین رو تشویق میکردن و دمت گرم و کارت درسته و آخرشی و ایول و ... بود که بهش میگفتن و دخترها هم غش غش میخندیدن . فکر میکنم زنه تا آخر عمرش توی خونه معتکف و متحصن بشه یا اینکه بره لگن و زیر یه خمشو کلن بده تعویض کنن !!!!!

نتیجه گیری اخلاقی :
خودمونیم . من بعنوان یک زن بعضی اوقات از دیدن بعضی زنهای چادری احساسات جنسیم به شدت قلمبه میشه و حالی به حالی میشم ... شما مردها رو نمیدونم !!!!! اصلن نمیدونم چه حکایتیه که این چادر لعنتی آدم رو از راه به در میکنه . من یادمه دبیرستان که میرفتم یواشکی از کتابخونه پدر بزرگم مجله های خواندنی ها رو که از اون زمان نگه داشته و صحافی کرده بود رو کش میرفتم و میخوندم و جاتون خالی چقدر از زنهای چادری بد مینوشت توی این مجله . یک قسمتی داشت به اسم درد و دل روسپی ها که در اون خاطراتی از زنان فاحشه نوشته میشد و اینکه چطور گول خوردن و به این راه کشیده شدن و ... ! یادمه یکی از قسمت هاش در مورد یه زن مشهدی بود که گولش زده بودن و آورده بودنش تهران و تو منطقه چهارراه نادری کار میکرد و از یه آخوندی یاد میکرد که هر وقت صداش میکرده , میگفته لخت بشه و چادر نماز سرش کنه و شروع کنه براش با چادر رقصیدن و شلنگ تخته انداختن و بعد از اون میرفتن سانفرانسیسکو ... حالا تاریخ این مجله مال کی باشه خوبه ؟ سال 1332 خورشیدی !!!!! یعنی از اون موقع تا حالا این چادر زندگی نذاشته برای مردم . من طبق تحقیقی که کردم کلن مردها از زنانی که بیش از حد پوشیده هستن خیلی خوششون میاد و ازشون لذت میبرن و برعکس زنانی که کاملن برهنه هستن چندان برای مردها جذابیت ندارن . دقت کرده باشین در ساحل دریا زنانی که مانتو یا چادر دارن و توی آب میزن یا پاچه هاشونو بالا میزنن , خیلی تو چشم مردها میرن تا زنهایی که با بیکینی روی شنها دراز میکشن و کسی اصلن نگاهشون نمیکنه ! نمیدونم این از خصوصیات ذات مردهاست که میخوان سر در بیارن زیر چادر چی هست یا اینکه .. نمیدونم واقعن ! ولی خودم بعنوان یک زن از برجستگی های بدن زنان چادری که با پیچیده شدن چادر دور اندامشون وق میزنه بیرون و عشوه ها و حرکات و تلاشی که در نگهداری چادر از خودشون نشون میدن و اینکه بعضی اوقات واقعن زیر چادرشون کلی خبرهاست , لذت میبرم . از نظر روانشناسی هم رنگ های تیره و مشکی بسیار تحریک کننده ست . رنگ قرمز در رتبه دوم قرار میگیره . مخصوصن که باد هم میوزه و این تحرکات شدید تر میشه !!!!! گرفتن گوشه چادر به نیش هم کلی حکایت ها داره .... واقعیت اینه که بعضی از زنان و دختران چادری واقعن زیبا هستن و آدم افسوس میخوره اینها رو لای جوال و لاحاف و گونی میبینه !!!!!!

Monday, May 28, 2007

بحران سازیهای احمدی نژاد :

زودتر از موعد برگشتم و با دست پر . از اهداف این سفر این بود که اگه قرار باشه احمدی نژاد سود بانکی رو پایین بیاره , سوراخی به گشادی چاه جمکران زیر پاش باز میشه و درسته قورتش میده !!!! دنیا , دنیای اقتصاده و توپ و تانک و بسیجی و هسته و اتم و شعار و خالی بندی پشیزی ارزش نداه . همین دولت اسلامی هم اگه پول مفت نفت رو نداشت نسخه ش چندین سال بود که پیچیده شده بود . و اما .. این روزها دولت احمدی نژاد تبدیل شده به دولت مزاح ! اتفاقات و صحبتهایی که از دهن احمدی نژآد و اعضای دولتش در میاد , چنان آدم رو به تعجب و خنده می اندازه که باعث شده مردم کمی از غم و غصه هاشون رو فراموش کنن و کمتر به سرنوشت شومی که این سخنان به مرور براشون رقم میزنه , فکر کنن :

چند روز پیش داشتم جایی میرفتم و دیدم عده ای پلیس با لباسهای سبز ایستادن دم یک چهارراه و کلی شلوغ شده . از خانمی که توی پیاده رو داشت کنارم راه میرفت پرسیدم : باز چه خبر شده ؟ خانمه خیلی خونسرد گفت : هیچی ! لابد طرح امنیت اجتماعیه و میخوان جامعه رو امن کنن !
وقتی رسیدم به چهارراه دیدم هر چی موتور سوار بدبخته دارن میگیرن و موتورهاشونو بار کامیون میکنن و میبرن . از این به بعد دیگه این برای مردم جوک میشه که هر جا درگیری و صحنه ای از بگیر و ببند ببینن فوری میگن که طرح امنیت اجتماعیه !!!!

الان مدتیه احمدی نژاد هر گندی که در دولتش بالا میاد رو به عوامل نامرئی نسبت میده ! عجبا که خارجی ها اینهمه نیرو و امکانات مالی دارن در داخل ایران و رژیم ایران سکوت میکنه ؟ و اینقدر بیکارن که این منابع رو دارن صرف میکنن تا احمدی نژاد رو کله پا کنن ؟!!! مثلن سر همین جریان سیاست های بسیار هوشمنگانه (!) اقتصادی احمدی نژاد که کشور رو بزودی فلج میکنه , مسبب این گندها و خرابکاری های آشکار شده , شدن روزنامه ها و نشریاتی که از سیاست های غلط دولت انتقاد میکنن ! لابد باید دست مریزاد هم به رئیس جمهور میگفتن برای این ریدمون کاریهاش !!! تازه این در صورتیه که تمام روزنامه های کشور به خود سانسوری دست میزنن و وای به اینکه بدون سانسور مطلب مینوشتن و اونوقت لابد احمدی نژآد و دار و دسته تروریستش اعلام میکرد : نشریات ایران براندازی زِبر و کلفت و خشن به راه انداختن !!!!!

این روزها اینقدر طرح حجاب درمانی مسخره شده که برای مردم بصورت جوک در اومده . امروز عصری تو میدون تجریش جلوی منو گرفتن و میگن خانم روسریتو لطفن درست کن ! برگشتم به زنیکه پتی یاره میگم : دست نوشته یا امضا بهت بدم که من قصد ندارم حتا اگه بنزین بشه لیتری یک میلیون تومن , تظاهرات و شورش کنم ؟؟؟ خودش دو ساعت داشت میخندید !!!!!! آخر هم راهمو کشیدم رفتم و هیچی هم بهم نگفت . خودشونم میدونن چه گندی بالا آوردن !

توی آژانش نشسته بودم از فرودگاه جدیده (!) به سمت خونه .
( من یه تزی تو زندگیم دارم که هرگز زیر بار ننگ اسامی اسلامی نمیرم و 28 ساله همچنان اسامی شاهنشاهی خیابونها رو بکار میبرم مثل خیابون پهلوی – میدون 24 اسفند – خیابون آریامهر – میدان شهیاد و فرودگاهی هم که اسم خمینی ملعون ملقب به جاکش کبیر رو روی اون گذاشتن رو همیشه میگم فرودگاه جدیده حتا وقتی هم آژانس میگیرم برای رفتن به فرودگاه میگم یه ماشین میخوام برای فرودگاه جدیده )
راننده های تاکسی هم که قربونش برم همه کله گنجیشک خوردن از بس که وراجن و صد البته حواستون باشه که اطلاعاتی هم توشون زیاد هست و هرگز سفره دلتون رو پیش اونها باز نکنین !!!!! طرف هی غُر میزد که : مُردیم از گرونی و مُردیم از چی و .. خانم رفتم لاستیک بخرم قبل از گرونی بنزین بود 85 تومن حالا شده 130 تومن . اتحادیه هم میگه حق ندارین قیمت ها رو بالا ببرین . ما چیکار کنیم ؟ " داشت اینطوری میگفت که وقتی منو رسوند خونه بجای 10 هزار تومن 15 هزار تومن بگیره " . گفتم : شما که راهشو خوب بلدین . کی تا حالا به حرف اتحادیه و دولت گوش دادین که این دومیش باشه ؟ همچین حناق گرفت تا خونه که کیف کردم ! هر چند آخرش هم وقتی منو پیاده کرد , به زور چمدونم رو آورد داخل و گفت : خانم : 13 تومن بدین !!!! بالاخره باید یه کاری بکنن که اون 3 تومن اضافی توجیه منطقی پیدا کنه !!!

تا حالا به این فکر کردین چرا مردم ایران بر ضد رژیم و سیاست های تورمی و ... شورش نمیکنن ؟ باور کنین معادلات یک میلیارد مجهولی نداره و قضیه بسیار ساده ست :
حقیقت اینه که وقتی اجناس گرون میشه و تورم میزنه بالا , مردم صداشون در نمیاد برای اینکه ساده ترین راه رو پیدا کردن و بجای اینکه خودشونو با شاخ خر (!) و احمدی نژاد و یه مشت دزد و پاچه گیر درگیر کنن , سر همدیگه رو میبرن و این از اون میگیره و اونم از این ! حالا چطور ؟ خیلی ساده ! تعمیرکار میاد و بجای 20 تومن 30 تومن میگیره از شما . شما وقتی اینو میبینی کرایه خونه یا تاکسی یا بار رو میکنی 2 برابر به تلافی پول اضافی ای که پرداخت کردی ! منم کالایی که وارد میکنم رو دو برابر میکنم چون میدونم از این به بعد آب بخورم تو ایران باید 2 برابر هزینه پرداخت کنم . یعنی همه ما بجای اینکه بریم یقه دولتو بگیریم یقه خودمونو میگیرم و سر همو می تراشیم . حالا هم بهتون قول میدم بذارین این بنزین جیره بندی بشه , مردم اگه خام خام همدیگه رو نخوردن هر چی میگین بگین !!!

روز دوم سفر به دوبی , دعوت بودیم به یه جلسه تجاری که در برج العرب تشکیل میشد و حدود 150 تا تاجر کله گنده ایرانی که سرمایه هاشونو از ایران برده بودن اونجا , دعوت داشتن . موضوع بر سر تلاشهای احمدی نژآد برای ضربه زدن به اقتصاد ایران بود و طبیعتن سود و منافع همه ما رو به خطر انداخته بود . خیال نکنین حرفهای احمدی نژآد چندان اهمیتی نداره برای اونهایی که سرمایه زیادی دارن و فکر نکنین که اونها اونقدر دارن که براشون ارزش نداره هر چقدر هم ضرر کنن . اتفاقن بیشترین ضرر متوجه اونهایی میشه که سرمایه های هنگفتی دارن . برای نمونه شما یک میلیون تومن پول داشته باشین و بهره بانکی 3 درصد پایین بیاد چقدر ضرر میکنین تا کسی که 100 میلیارد تومن سرمایه داره ؟ ضرر شما شاید هزار یا دو هزار تومن باشه ولی ضرر طرف یهو چند صد میلیون تومن در یک ماه میشه !!!!!! اینه که کارهای احمدی نژاد باعث شده علاوه بر اونکه جبهه ای در تمام زمینه های سیاسی و جناحی و فرقه ای و طبقاتی و اجتماعی و صنفی و بین المللی بر ضدش باز بشه , اینبار بازرگانان و کسانیکه نبض اقتصاد ایران رو در دست دارن , دارن جلوش صف آرایی میکنن و خوبه بدونین اثری که قدرت مالی در به زانو در آوردن و له کردن الدنگ های بی مغزی مثل احمدی نژاد داره , از بمب اتم هم قوی تره و امروزه سیاست دنیا رو منافع مالی کشورها تعیین میکنه نه قدرت نظامی !!!!!!!!!
هر چند با اطمینان خاطر میگم سیاست های احمدی نژآد همگی یک پروژه عظیم برنامه ریزی شده برای تثبیت پایه های استبداد کبیر ولایت مطلقه فقیه در ایرانه و اینطور نیست که یک شبه نخاله ای مثل احمدی نژاد از چاه مستراح جمکران بیاد روی کار و طبق اصل 86 نیوتن با سرعت نور برینه به کشور و صدای هیچکس هم در نیاد !!

و نکته آخر , چند صدایی بودن رژیم ایران شاید روزی یک سیاست زیرکانه برای سر در گم کردن غربی ها بود , ولی امروزه عملن تبدیل شده به عاملی برای ضایع کردن جناح های مختلف حکومتی و تضعیف نظام از درون . کافیه یکی از مسئولین نظام حرفی بزنه و پشت سرش مسئول دیگه حرفی دیگه . این دوگانگی و حتا چند گانگی در سیاست خارجی باعث شده بود که عده ای تصور کنن این صداهای متناقض واقعن از روی عمد صورت میگیره اما کار اونجایی بیخ پیدا کرد که مشخص شد این صداهای چندگانه حتا در سیاست داخلی رژیم هم آشکار شده و بطور علنی در سیاست های داخلی که هیچ ربطی به هسته و بیضه و اتم نداره , صورت میگیره و همین باعث درگیری های جناحی شدیدی بین گروههای مختلف شده . اما از همه اینها نفرت انگیز تر سکوت معنی دار مثلث طلایی یا اصلاح طلبان هست که به شدت بوی گند ازش به مشام میرسه و خواب های بدی برای مردم دیدن و جز فروختن مردم و رسیدن به منافع خودشون , هیچ نقشه دیگه ای توی سر ندارن . حالا هم که خاتمی سوخته رو شاخ کردن در برابر احمدی نژاد و هنوز هیچی نشده آغا شدن رقیب انتخاباتی احمدی نژآد !!!!! امیدوارم اینبار اقلن مردم انتخابات رو تحریم کنن ...

Sunday, May 27, 2007

به لطف زلزله های سیاسی احمدی نژاد مجبور شدم بطور ناگهانی برم دوبی . اگه وقت کردم دوباره چیزی مینویسم وگرنه وعده ما 3 روز دیگه در تهران ...

Saturday, May 26, 2007

از هر دری سخنی :

یه آخر هفته دیگه و یکبار دیگه اطو کشیدن خشتک مبارک آغایان , آخوندها و دار و دسته اونها . بریم ببینیم در پناه اسلام در جهان اسلام (!) چه خبره :

- عکس هایی بی نظیر از آزادسازی خرمشهر از دست عراق . فکر میکنم بعد از 28 سال دیدن این صحنه برای اونهایی که در زمان جنگ نبودن جالب باشه . خرمشهر که یکی از مدرن ترین و زیبا ترین و آبادترین شهرهای ایران بود به لطف جنگ به این شکل در اومد :
http://www.jahangirrazmi.ir/?m=198206

- گر انگشت سلیمانی نباشد ، چه خاصیت دهد نقش نگینی
خاتمی در مراسم دوم خرداد درگیر اینه که آیا با ریاست جمهوری نامزد کنه یا نه ؟ و گویا این خیال رو هم داشت و جدیدن خبر از اقدامات پنهانی خاتمی برای انتخابات ریاست جمهوری به گوش میرسه ! این عکس بسیار گویا و جالب رو حتمن ببینین :
http://babak.akkasee.com/photos/86302_1.jpg

- قیافه خاتمی در مراسم دوم خرداد خیلی دیدنی بود ! ازش بعنوان رئیس جمهور سوخته میشه نام برد ! به این دو عکس توجه کنید که خاتمی چه ژست مادر مرده ای گرفته . راستش ما هم اگه احمدی نژاد حریفمون بود , قیافه مون این ریختی میشد :
عکس یک .
عکس دو .
http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2007/05/265514_orig.jpg
http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2007/05/265516_orig.jpg

- تبلیغاتی عجیب !!! در بلژیک یک زن کاندید برای نمایندگی مجلس , در عکس های تبلیغاتی خودش بصورت لخت مادر زاد ظاهر شده و به رای دهندگانش هم وعده داده با هر کسی که بهش رای بده رابطه جنسی ویژه ای برقرار میکنه ! این خبر آدم رو یاد همسر زیبا روی سخنگوی دولت احمدی نژاد خانم فاطمه رجبی فاحشه هزاره سوم و ضیغه احمدی نژاد می اندازه که مشحص نیست چه تعداد از اعضای هیات دولت و اعضای مجلس و ... باهاش همخوابه شدن که چنین طرفدار دولت احمدی نژآد شده . چیزی شبیه به جنبش فاحشگان در زمان کودتای 28 مرداد !

- احمدی نژاد تابو شکنی کرده ! انگار بالاخره بعد از سالها احمدی نژآد دلش اومده تا از اون 300 میلیارد تومنی که از شهرداری بلند کرده بود یک دست کت و شلوار برای خودش بخره تا جلوی مردم با کت و شلوار ظاهر بشه نه با کاپشنی معروف بنام کاپشن احمدی نژادی , حتا در گرمای تابستون !!! به هر حال بعنوان یک آدم اُمُل بعد از دو سال خوب پیشرفت کرده !!!! فقط افسوس که 4 سال زمان کمی برای آموختن رسم سیاسته و باید دوران ریاست جمهوری 40 سال میشد !!! اولین سفر احمدی نژآد با پوشش کت و شلوار :
http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2007/05/265857_orig.jpg

- فیلم دل و قلوه دادن خاتمی با دختری جوون ! حتمن ببینین که از دستتون میره :
www.sepehrnews.ir/upload/khatami_2khordad.mpg
شرط میبندم این دسیسه های گروهک احمدی نژاد باشه !!!!

- ده نمکی , ذوب شده در ولایت و ارشاد شده به صراط المستقیم !!! آدم وقتی فیلم اخراجی ها رو میبینه نمیتونه باور کنه کارگردان این فیلم دانشجویان رو از طبقه سوم خوابگاه به پایین پرتاب میکرد و حالا برای ما جانماز آب میکشه و صور قبیحه رو توی فیلمش بکار میگیره ! بیخود نیست میگن میمون هر چی زشت تره بازیش بیشتره ! اون از فیلم فقر و فحشا و اینم از اخراجی ها با این بازیگرانش . حاتمی کیا بیخود نبود که گفت : هر کسی فیلم اخراجی ها رو بجز ده نمکی میساخت اعدامش میکردن :
http://yaldabox.com/uploaded_images/CafeTitr01.jpg
خداییش قیافه ده نمگی شبیه هودر " ملا حسین درخشان " خودمون نیست که ریش گذاشته باشه ؟ جفتشون مثل بادمجون گندیده ای میمونن که از وسط نصف شده باشه !
http://yaldabox.com/uploaded_images/CafeTitr02.jpg
http://yaldabox.com/uploaded_images/CafeTitr06.jpg
http://yaldabox.com/uploaded_images/CafeTitr10.jpg

- ممد باقر خالیباف , شهردار بی اختیار تهران هم واسه ما آدم شده و وبلاگ مینویسه ! میخواد مثلن ادای ابطحی رو در بیاره و تریپ روشنفکری و اینا ... ! این اولین پستش در وبلاگشه ! بخونین و کمی بخندین :
http://www.ghalibafonline.com/main/index.php?Page=definition&UID=3400

- تحلیلی در مورد فخرالدین حجازی ! واقعن خوندنیه ! بخونین تا ببینین در این نظام چه اتفاقاتی رخ میده و چطور میشه از طویله به اریکه رسید :
http://www.ayande.ir/1386/03/post_242.html

- حسن کاظمی قمی شد نماینده ایران در مذاکره با آمریکا ! از همین الان پیش بینی 100% دقیق میکنم که این مذاکرات سر انجامی نداره و ایران محکوم میشه و این مذاکره با شکست روبرو میشه ! حتمن سریال جذاب مات شدن کاظمی در مقابل رقیب قدر قدرتش یعنی سفیر آمریکا در عراق رو ببینین !!!! این حرکت رژیم یعنی بی اعتنایی به مذاکره با آمریکا و پوست موز انداختن زیر پای آمریکایی ها ! حالا باید دید پاسخ آمریکایی ها به این سنگ پراکنی ها چیه !

- مانور نظامی آمریکا در خلیج فارس که در نوع خودش بی سابقه بوده , از طرف سران نظامی ایران بی اهمیت خونده شده ! لابد به همین دلیل بود که وقتی ناوهای آمریکایی از چند کیلومتری مرز ایران میگذشتن , بر خلاف دفعات گذشته که تذکر دریافت میکردن , اینبار نیروی دریایی ایران حتا جرات نکرد بهشون تذکر بده و ناوهای آمریکایی با سر بلندی از تنگه هرمز عبور کردن تا جلوی چشم ولایت مطلقه فقیه قر و قمیش بیان ... اینم توجیهی بر یک شکست !!!

- بدون شرح ! یک عکس از پرتاب شدگان به لقا الله در اوایل انقلاب : http://www.jahangirrazmi.ir/pix/M%20(6).jpg

میدونین بعد از 23 سال جایزه پولیتزر رو دریافت کردن چقدر هیجان داره ؟ جهانگیر رزمی این جایزه رو بعد از 23 سال دریافت کرد ! http://d.yimg.com/us.yimg.com/p/rids/20070521/i/r712864052.jpg?
اونهم برای یک عکس بسیار جالب و دلیل اینکه نام این عکاس 23 سال اعلام نشد برای همین عکس بود و اینکه امکان داشت بخاطرش به قتل برسه :
http://www.jahangirrazmi.ir/pix/Magnum.jpg
باقی عکس های حنجالی این عکاس شجاع رو بصورت اسلاید شو در اینجا ببینید :
http://www.magnumphotos.com/Archive/C.aspx?VP=XSpecific_MAG.StoryDetail_VPage&pid=2K7O3RHEQ35Z

- عکسهایی از فتح فاو ! نبردی که جز مرگ و شکستی عظیم برای ایران هیچ نتیجه ای در بر نداشت و نتیجه آرتیست بازی مشتی جوون احساساتی بسیجی و فرماندهان کودنشون همین بود / حق به حقدار رسید :
http://www.jahangirrazmi.ir/?p=12

- مسیح علی نژاد و گفتگویی جالب با مادر خاتمی !! حتمن بخونین :
http://masihalinejad.blogfa.com/post-34.aspx

- شاهکار خبرها !!!!!! ترسیم چهره احمدی نژآد با 28 هزار صلوات !! اصل خبر رو بخونین از خبرگذاری مزدور فارس :
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8603050558
اینکه میگن طرف با هزار سلام و صلوات هم آدم نمیشه همینه !!

- نوبتی هم باشه نوبت هرس کردن شاخ و برگ درخت تنومند انقلابه تا راحت بشه از درون متلاشیش کرد ! دست مریزاد احمدی نژآد یا گورباچف حکومت اسلامی . بادام چیان نویسنده کتاب مستهجن ریشه های انقلاب اسلامی رو قراره محاکمه کنن ! آدم این خبرها رو که میشنوه سرش مثل گوزن پر از شاخ میشه !!!!!!! اصل خبر :
http://ilna.ir/shownews.asp?code=423171&code1=15
اینم جریان محاکمه باهنر :
http://www.aftabnews.ir/vdci5yat15azq.html

- خبرگزاری انصار حزب الشیطان , یالثاراث اعلام کرد نیکی کریمی کاندید نمایندگی مجلس میشه ! انگار نفرات کم آوردن و برای جذب مردم باید از صور قبیحه استفاده بشه . به هر حال مصلحت ایجاب میکنه اینو که وقتی نیاز باشه , کشف حجاب میکنن مثل انتخابات رفسنجانی و وقتی نیاز باشه , طالبانی عمل میکنن مثل حالا :
http://www.cinemaema.com/parameters/cinemaema/images/news/nikikarimi11180188109big.jpg

- از وقتی احمدی نژآد به قدرت رسیده همه چی تغییر کرده و تابو شکنی شده . اما اینکه عبای آخوندی رو هم روی کاپشن بیپوشن ممکنه غیرت طلبه ها و ملاها رو تحریک کنه . البته اگه غیرتی داشته باشن : http://media.farsnews.com/Media/8603/ImageReports/8603050536/23_8603050536_L600.jpg

http://media.farsnews.com/Media/8603/ImageReports/8603050536/1_8603050536_L600.jpg

- سخنان احمدی نژآد رو بهتره که همیشه معکوس بکار ببریم و ترجمه کنیم . هر وقت احمدی نژآد از چیزی تعریف کرد بدونین وضع بدتر شده و هر وقت بد گفت بدونین خوب شده . اینها نتیجه پیچیدگی های مغزی این آدم سوپر احسن الخالقینه : خودتون خبر رو بخونین و از خنده ریسه برین :
http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=492716
این خبر رو هم حتمن بخونین و دیگه از شدت خنده شرشر اشک بریزین :
http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8603050275

- دو عکس بی نظیر از خاتمی . عکاسش باید جایزه پولیتزر بگیره به نظر من :
http://64.40.99.49/Multimedia/pics/1386/3/Photo/547.jpg
http://64.40.99.49/Multimedia/pics/1386/3/Photo/543.jpg

Friday, May 25, 2007

اختلافات رژیم , حقیقت یا سیاست :

این روزها بحثی بین اپوزوسیون های ایرانی خارج از کشور در گرفته که عملن مردم ایران رو به دو دسته تقسیم کردن . یک عده میگن اختلاف و دوگانگی ای که بین رژیم هست یک سیاست زیرکانه ست برای سر در گم کردن غرب و عده دیگه ای میگن واقعن در رژیم ایران اختلافات اساسی وجود داره . اینکه تا چه حد این فرضیات صحیح هستن رو از جنبه ای بهش میپردازم که شاید تا حدی نو باشه :

یکی از موارد جالبی که این روزها در رژیم به چشم میخوره چند صدایی بودن حکومت ایرانه . یعنی عملن در حکومت ایران ما شاهد قدرتی مرکزی نیستیم . در زمان خمینی ملعون , حرف همیشه حرف خمینی بود و هر حرفی میزد حکم مطلق رو داشت . ولی امروزه هر اتفاقی که در ایران می افته , صداهای مختلفی رو بلند میکنه . واکنش ها متفاوت هستن و اونقدر تناقض وجود داره که گاهی مردم عادی به هم میگن : یعنی یک دولت اینقدر آشفته ست که مسئولین ش حتا نمیتونن قبل از اینکه بخوان نظری رو بدن , با هم از قبل هماهنگی ای بوجود بیارن و نظری یکسان ارائه بدن ؟ ما بارها و بارها دیدیم که یکی از مسئولان کشور یک چیزی میگفت و مسئول دیگه چیز دیگه ای ! برای نمونه زمانیکه لاریجانی در عراق بود خبرنگاری ازش میپرسه آیا دولت ایران در اجلاس شرم الشیخ شرکت میکنه ؟ و لاریجانی پاسخ داده بود : خیر ! خبرنگار به لاریجانی میگه : اما دو ساعت قبل آقای احمدی نژآد اعلام کردن که ما در اجلاس شرکت میکنیم !!!! لاریجانی فقط سکوت میکنه و با عصبانیت از خبرنگاران عبور ...

این اتفاق نه یکبار که هزاران بار رخ داده . به همین دلیل هم غربی ها اعتمادی به رژیم ایران ندارن . غربی ها تا زمانیکه خاتمی روزهای پایانی ریاست جمهوریش رو میگذرونه , با همین طرفندها سرگرم شدن و تا مدتی فریب خوردن و پس از اومدن دولت احمدی نژآد بود که متوجه این اختلافات فاحش در داخل رژیم شدن . سخنان محسن رضایی , پدر خوانده سپاه پاسداران در مورد احمدی نژاد در این رابطه بسیار جالبه که عنوان کرد : قطار هسته ایران هم ترمز داره و هم دنده عقب ! و در ادامه هم ذکر میکنه احمدی نژاد نیروی دست ششم ماست !!!!
اینها خیلی پر معنی هستن . ولی تاسف آور تر از تمام اینها اینه که قربانی اصلی تمام این سیاست ها و اختلافات در نهایت مردم ایران هستن . تحلیلی که در این زمینه نوشتم رو لطفن با دقت بخونین :

- امروز دو دسته در کشور قدرت رو قبضه کردن . یکی اصلاح طلبان و یکی اصول گرایان . این دو تفکر به شدت همدیگه رو نقد میکنن و هر کدوم دیگری رو مسئول شرایط وخیم کشور میدونه . در کنار این دو دسته اصلی , دهها دسته فرعی در کشور وجود داره که همگی تابعی از این دو گروه هستن و بعضی افراطی تر و بعضی متعادل تر هستن . اما !!!!! وقتی به تمام این گروهها نگاه میکنین متوجه حقیقتی تلخ میشین :
تمامی این گروهها , چه مخالفین و چه موافقین همگی پیرو قانون اساسی و تبعیت از ولایت مطلقه فقیه " وقیه " هستن ! تمام اونها به اصول انقلاب و اسلام احترام میذارن و هیچ کدوم حاضر نیستن کوچکترین چرخش و عقب گردی نسبت به این اصول نشون بدن و تمام اونها ضد مردم عمل میکنن . تنها عواملی که باعث اختلاف اونهاست , نحوه حکومت کردن بر کشور و مردمه و سیاسیتهای سلیقه ای . دولت های بسیاری در ایران روی کار اومدن و رفتن که بعضی معتدل تر و بعضی افراطی تر بودن . خاتمی با اون اصلاحاتش , نشون داد که در خفا و پشت پرده چه جنایاتی رو مرتکب میشه . قتل های زنجیره ای و فیلترینگ سایت ها و قضیه دانشجویان و لباس شخصی ها و خیلی مسائلی که به ظاهر به گروههای فشار نسبت داده شد ولی همگی با تائید خاتمی انجام شدن چون به هر حال اون رئیس جمهور کشور بود !!!!!

فردای ایران بسیار مبهم و دردناکه , هر چند که نهایت ش روشنه و به نفع مردم ولی چه سود که خیلی ها قربانی میشن ! رژیم ایران میتونه با غرب به مصالحه برسه و در این صورت مردم ایران قربانی میشن . رژیم ایران میتونه با غرب به مصالحه نرسه و نهایتش اینه که جنگ حتمن اتفاق می افته و برای آمریکا منافعش مهمه نه هیچ چیز دیگه ای ! در اون صورت هم باز این مردم هستن که بمباران و کشته میشن ! تحریم و موش و گربه بازی هم بازم به مردم ضرر میزنه ! گروههایی مثل اصلاح طلبان هم میتونن به قدرت برسن دوباره و باز هم چون همه این گروهها پیرو ولایت مطلقه فقیه هستن و اصول انقلاب و اسلام رو رعایت میکنن , در عمل هیچ چیزی برای مردم بهتر نمیشه و اینها هم برای اینکه جلوی قیام مردم جون به لب رسیده رو بگیرن حتمن باید قاطعیت نشون بدن وگرنه مردم از فضای باز سیاسی ای که ایجاد میشه سوء استفاده میکنن و این برای بقای نظام خطرناکه ! پس بازم قربانی بدبخت , مردم هستن !!!!!
..
..
و سخن آخر اینکه در تمام موارد این مردم هستن که ضرر میکنن و این رژیم در نهایت هم رفتنیه . صداهای مخالفی که از داخل رژیم شنیده میشه هم نمیتونه برای مردم دلگرم کننده باشه . هر چند بعضی ها تصور میکنن این دو صدایی ها میتونه باعث بشه که بالاخره یکی از اینها بر دیگری چیره بشن و قدرت رو قبضه کنن ولی این تصوری ابلهانه ست . چون اگه چنین اتفاقی قرار بود بیافته در دوران خاتمی رخ میداد که همه مردم پشتش بودن و میتونست کودتا بکنه . ولی در کمال حماقت فقط پیرو محض ولایت فقیه بود و هیچ کاری نکرد که پایه های استبداد کبیر اسلامی رو محکم تر کرد در زیر نقاب آزادی های آبکی و دکترین گفتگوی تمدن هاش عملن تبدیل شد به کوفتمان فرهنگی و جنگ تمدن ها ...

Thursday, May 24, 2007

اسرار پشت پرده مبارزه با بد حجابی :

از قدیم ضرب المثلی رو بکار میبردن با این مضمون که : ماه برای همیشه پشت ابر باقی نمیمونه . این ضرب المثل رو برای این میگفتن که حقیقت همیشه آشکار میشه و نباید تصور کرد میشه حقایق رو پنهان کرد برای همیشه . در پس هر طرح و سیاستی در حکومت اسلامی حقایقی نهفته که بعضی از اونها آشکار شدن و بعضی هنوز فاش نشدن و بعضی توسط عمال همین رژیم دهن به دهن میگردن و بیشتر از اونکه شایعه باشن , حقیقت هستن ! حقیقتی تلخ !. به همین دلیل هم هست که در کشورهایی که حکومت های دیکتاتوری حاکمه مثل ایران , قدرت شایعات و موثق بودن شایعه به نسبت سایر گزارشات و رسانه ها دقیق تر عمل میکنه و کاملن حساب شده ست . در دوران جنگ ایران و عراق , این شایعات بودن که نقش مهمی در اطلاع رسانی بازی میکردن :

صبح بابا بهم زنگ زد که آقایی قراره بیاد و بهمون سفارش عمده ای بده و خوبه تو هم باشی . تصور نکنین پدرم آدم روشن فکریه که برای زنان ارزش قائله و با مردها برابرشون میدونه و به همین دلیل با من مشورت میکنه و منو در کارهاش دخالت میده ! زهی خیال باطل که پدرم فقط از مغز من سوء استفاده میکنه و پشیزی برای زن بودن من ارزش قائل نیست و همیشه وقتی پای معاملات کلان و منافع مادی سنگین به میون میاد , سراغ من میاد و منو داخل آدم حساب میکنه !!! و اینکه من باهاش همکاری میکنم برای اینه که هم باهاش شریکم و هم منافعش مستقیم به جیب منم سرازیر میشه و هر چی باشه در آخر هر چی در کیسه باشه به من میرسه و این به اون در ...
ساعت 9 صبح شرکت بودم و با بابا داشتیم اسناد رو مطالعه میکردیم و نکاتی که به نظرم مشکوک بود رو بهش تذکر میدادم . ده نفر از مشاوران شرکت هم حضور داشتن و هر کسی نظری ارائه میکرد . میخواستیم تا قبل از ساعت 11 صبح که طرف معامله می اومد , دقیق همه جوانب رو بررسی کنیم چون پای چند میلیارد در میون بود و رقم نسبتن بزرگی بود . با توجه به شرایط بی ثبات اقتصادی ایران , ریسک کردن در چنین مواقعی میتونه فاجعه آمیز باشه . بعد از یکساعت و نیم سر و کله زدن با آمار و ارقام و تلفن زدن به چند موسسه و دریافت چند تا فکس از بعضی موسسات اطلاعاتی , به این نتیجه رسیدیم که معامله بدی نمیتونه باشه . یه تنفس دادیم و حصوصی با بابا صحبت کردم و گفتم : به نظرم خوبه ولی بذارین جواب نهایی رو وقتی بدم که با خود طرف صحبت کردیم . تلفن کرد به عموهام و نظرمو به اونها گفت و همگی موافقت کردن که جواب نهایی رو امروز بهشون ندیم و وقت بگیریم !
موقعی که طرف اومد داشتم سکته میکردم ! تریپ حزب الهی و یه کپه ریش و پشم و داد میزد یا از سپاه باشه یا از طرف دولت ! دو تا مثل خودش رو هم آورده بود و مرتب همدیگه رو حاجی صدا میکردن ! با اعتماد به نفس چندش آوری اومدن نشستن و شروع کردن از معامله صحبت کردن . بلند شدم از اتاق برم بیرون که بابا دستمو گرفت و به زور نشوند سر جام و زیر گوشم گفت : پدر سوخته بشین گوش بده . نگفتیم قربون صدقه ش بری !!! آروم در گوشش گفتم : خجالت نمیکشی با این بیشرفا داری معامله میکنی ؟
- تو هنوز مونده بفهمی پشت پرده چه خبره ! دو دقیقه بشین تا بفهمی !
موندم تا ببینم آخر این جریان به کجا میرسه ! طبق تجربه ای که دارم میدونم معامله با چنین افرادی و یا معامله با دولت آخر و عاقبتی جر بدبختی و نابودی نداره ! با این همه به سیاست بابا اعتماد داشتم و میدونستم خودش هفت خط روزگاره و بیگدار به آب نمیزنه ! جلسه بررسی که تموم شد , قرار شده 3 روز مهلت بدن تا بهشون پاسخ بدیم و موعد بستن قرارداد رو تعیین کنیم . صحبت های کاری که تموم شد پرداختن به صحبتهای عادی . همچنان شنونده بودم . بابا حرف سیاست رو پیش کشید . تزش اینه که سطح سواد و شعور اجتماعی طرف مقابلت رو میتونی از میزان اطلاعات به روز سیاسی مخاطبت بفهمی و هقدر طرف بیشتر به مسائل روز آشنا باشه , روشن فکر تره و مغزش در طول روز یکی دو ساعتی کار میکنه !!!!!! البته زیاد اینو قبول ندارم !
مردک شروع کرد در مورد مسائل مختلف صحبت کردن تا رسید به مبارزه با بد حجابی و چیزهایی گفت که ایمان آوردم طرف واقعن هم به حکومت وصله و هم اینکه معامله کردن باهاش دردسره !!!! اشتباهی که یکی از عموهام کرد و 2 سال قبل با وکیل شهرام جزایری چند معامله محدود انجام داد و کم مونده بود سر همین معاملات که غیر مستقیم هم بودن و خارج از ایران , به دردسر بیافته و چند بار ازش بطور خصوصی بازجویی کردن و حسابهاش رو چک کرده بودن و ... !
مردک میگفت :
- این طرح مبارزه با بدحجابی رو ما اول از بالای شهر شروع کردیم تا بالا شهری ها و طبقات متفکر و با سواد اجتماع رو بترسونیم وگرنه حجاب کیلویی چنده ! " دقیقن همینطوری میگفت "
بعد از این جریان رفتیم سراغ جنوب شهری ها . طرح مبارزه با اشرار هم در همین راستا صورت گرفته و میخواییم کاری کنیم که فردا خلاف ها رو تحریک نکنن بندازن توی خیابون . همه اینها هم برای گرونی بنزین و افزایش تورم بوده که مردم بترسن و نریزن تو خیابون و اعتراض نکنن ... میخواستیم گربه رو دم حجله بکشیم !
اینجا که رسید دیگه نتونستم سکوت کنم و برگشتم گفتم : لابد دانشگاهها رو هم به همین بهانه به آشوب کشیدین ؟
- دانشجوها سرشون بوی قرمه سبزی میده و باید همیشه درگیر مسائل جزئی باشن وگرنه دردسر ایجاد میکنن !
اگه همه حرفهاتون درست باشه , به جرات میتونم بگم پیش بینی های شما همه ش غلط از آب در اومده .
خنده چندش آوری کرد و گفت : چطور ؟
- حادثه میدون هفت تیر رو که دیدین ؟ دیدین که مردم وقتی کارد به استخونشون برسه چطور وارد عمل میشن ! دیدین که چطور پلیس هاتون سوار تاکسی شدن و میدون رو ترک کردن ؟ انتخابات شورای اسلامی دانشجوها رو هم که دیدین ؟ دیدین چطور چند هزار دانشجو از صندوق ها مراقبت کردن ؟ من درکی از سیاست ندارم و یه آدم معمولی هستم ولی فکر میکنم اونقدر درایت دارم که بدونم نباید با آتش و پنبه در وسط انبار کاه بازی کرد اونم درست در زمانیکه فقط یک جرقه لازمه تا همه چیز رو بسوزونه و خاکستر کنه !!!!

از حرفم خیلی دلخور شد ولی به روی خودش نیاورد و خنده مصنوعی ای تحویل داد و حرف رو عوض کرد . خودش هم فهمیده بود ضایع ش کردم . متاسفانه این اتفاقات نشون میده چه کسانی و با چه طرز فکر کوته بینانه ای دارن مملکت رو اداره میکنن و مشاوران کسانی مثل احمدی نژاد , چه آدم های نادونی هستن . کسانیکه فقط به قدرت و منفعت خودشون فکر میکنن . نه کشور و نه ملت و نه هیچ کس و هیچ چیز دیگه ای براشون مهم نیست ! به صراحت تمام با این معامله مخالفت کردم و رفتم خونه . هر چند بابا تصمیم گرفته بطور غیر مستقیم و توسط واسطه باهاش معامله کنه !!! راستی میدونین طرف میخواست براش چی وارد کنیم ؟ مواد اولیه برای تهیه گاز اشک آور و نوعی پلاستیک برای ساخت گلوله های پلاستیکی که مورد مصرفشون فقط برای اسلحه های ضد شورش هست !!!!!!! ببینین این حروم زاده ها هنوز هیچی نشه فکر کجاها رو کردن ...

Wednesday, May 23, 2007

فتح خرمشهر و تصاحب کشور :

امروز سالگرد باز پس گیری خرمشهر بود . 25 سال پیش در چنین روزی خرمشهر از دست نیروهای عراقی آزاد شد . پیروزی خرمشهر در تاریخ جنگهای چریکی جهان بی سابقه بود و بعد از چندین ماه محاصره , در سوم خرداد 1360 باز پس گرفته شد . از جزئیات اوضاع اون زمان خاطرات اغلب گنگ و بعضن خاطرات بسیار واضحی در ذهنم جا گرفته . یادم میاد تلویزیون دائم صحنه هایی از جنگ رو نشون میداد و رادیو مرتب مارش نظامی پخش میکرد و سرودهای انقلابی و جنگی اون زمان رو . چند وقت بعد از این جریان بود که یه روز عصر برقها ناگهان رفت و صداهای وحشتناکی به آسمون بلند شد . صدای هواپیما و صدای ضد هوایی . آتش ضد هوایی ها رو از دور میتونستیم ببینیم . خیلی ترسیده بودم و در عین حال دیدن این صحنه ها برام جالب بود . اون شب رو کاملن یادمه . همه جا مهتابی و روشن بود و از دور رد گلوله های نارنجی رنگی که به سمت آسمون پرتاب میشد , صحنه جالبی رو ایجاد کرده بود . تا مدتی مدرسه نمی رفتیم یا هفته ای چند روز و باقی تعطیل بود . این اتفاقات مرتب تکرار میشد و بعد از مدتی هم تموم شد . شب ها خاموشی برق و نشستن در کنج خونه و گوش دادن به حرف بزرگترها و شایعاتی که به هم میبافتن . صدای شنیدن آژیر خطر مو به تن آدم راست میکرد . نمیتونم احساسم رو از تمام اون لحظه های دلتنگی و غم و سیاه رو براتون شرح بدم . بوی شلغم توی خونه میپیچید و صدای سوختن چوب های شومینه و تیک تاک ساعت دیواری و سکوت وهم آور و سو سوی چراغ نفتی ... زمانیکه باید بازی میکردیم و انرژی کودکانه در تمام وجودمون موج میزد , در آغوش مادر از ترس میلرزیدم و گوشه ای کز میکردیم . در تاریکی خونه از وحشت فرو افتادن بمب وحشت رو در چشم اطرافیانم میخوندم و در وجودم ترس رخنه میکرد .
این وضعیت 8 سال تمام تکرار شد . مدتی توقف و دوباره شروع و هر بار شدیدتر از قبل . زمانیکه جنگ تموم شد وارد دبیرستان شده بودم و با همه وجودم زیر و بم جنگی تمام عیار رو آموخته بودم . فرار و گریز رو تجربه کرده بودم . درس خوندن در شهرستان های مختلف . رفتن به خارج از کشور و برگشت دوباره . پناه بردن به کوه و بیابون و خارج از شهر و خیلی اتفاقات غیر معمول دیگه که اون زمان کاملن عادی بود . همه این اتفاقات تلخ و شیرین , گذشتن . شیرین از این بابت که در عالم کودکی این مسائل شیرینی خاص خودش رو داشت . مدرسه نرفتن ها ! سفر رفتن ها و ... همه و همه برای عالم کودکی امتیازات خوبی به شمار میرفتن . اما فاجعه رو 24 سال بعد فهمیدیم :

سال گذشته زمانیکه هاشمی رفسنجانی اسنادی در مورد جنگ منتشر کرد که در اون عنوان شده بود ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر لزومی نداشت و اگر ایران در اون زمان تقاضای صلح داده بود عراق میپذیرفت و این همه خسارت به کشور وارد نمی اومد و این همه انسان بیگناه کشته نمیشدن , حالت جنون به آدم دست میداد . خیلی از شما یا بعد از جنگ متولد شدین یا زمانیکه جنگ روزهای پایانیش رو میگذروند متولد شدین یا اون زمان سن خیلی کمی داشتین و چیزی رو بیاد ندارین . ولی ماهایی که با جنگ بزرگ شدیم , برامون خیلی دردناک بود . هنوز هم یادمه وقتی بمبی در گیشا روی منزلی افتاد که در اونجا جشن تولد گرفته بودن و تمام بچه ها کشته شدن و مردم تعریف میکردن سرهاشون قطع شده بود و تکه های گوشت بدنشون به در و دیوارهای خیابون جسبیده بود , تا ماهها با شنیدن صدای آژیر خطر حالت جنون بهم دست میداد . 3 روز بعد وقتی به دیدن باقی مونده اون منزل رفتیم و تیر آهن های خم شده و مشتی خاک و آجر و لکه های خون روی در و دیوار , چنان در ذهنم لونه کرد که هنوزم وقتی به اون صحنه فکر میکنم احساس وحشت میکنم و اینها عوارض جنگی بود که سالها بعد فهمیدیم هیچ لزومی نداشت !
هدف کسانیکه جنگ رو ادامه دادن , فتح عراق و رسیدن به کربلا و صدور انقلاب اسلامی بود . جنایتکارانی که دستور ادامه جنگ رو دادن و خمینی ملعون رو تشویق به ادامه جنگ کردن هنوز هم هستن . دلم بیشتر به حال کسانی میسوزه که اون زمان به عشق تصاحب کربلا روی مین ها خوابیدن و تکه تکه شدن . کسانیکه زیر تانک رفتن . کسانیکه همه چیزشون رو رها کردن و به بهانه دفاع از کشور رفتن و جنگیدن و کشته شدن . اینها اگه میدونستن چند سال بعد جنگیدنشون و ریخته شدن خونشون هیچ ارزشی نداره , آیا حاضر میشدن تفنگ دست بگیرن و به جبهه برن ؟؟؟؟

حالا بعد از 25 سال من نمیتونم پیروزی در صحنه نبرد خرمشهر رو تبریک بگم ! چون پیروزی ای بدست نیومد که ننگی بزرگ برای ایران بود و حتا خسارت های اون جنگ هنوز هم جبران نشده . اگه همون زمان ایران پیروز نمیشد , هرگز رژیم اسلامی پا نمیگرفت . ریشه های انقلاب اسلامی از زمانی شروع به قطور شدن کردن که رژیم پله پله در جنگ پیشرفت کرد و قوی تر شد و زمانیکه آتش بس اعلام شد با قتل و عام مخالفانش در سال 1367 , پایه های استبداد کبیر خمینی کاملن قوی و مستحکم شده بود و بعد از هلاکتش در سال 1368 , همه چیز تغییر اساسی کرد . امروز هم همین اتفاق به نوعی دیگه در حال تکراره :
نبرد با آمریکا و کلن نبرد با جهان . سردمداران رژیم اسلامی که در راس اونها احمدی نژاد و خامنه ای قرار گرفتن تصمیم دارن اینبار به جنگ کره زمین برن و اثری از ایران و ایرانیان باقی نگذارن . اینبار اما اگر جنگی کلید بخوره , شوخی و تفنن هایی که صدام با مردم ایران داشت هرگز تکرار نخواهد شد . در اون زمان 2 فروند هواپیما به سمت ایران پرواز میکردن و 2 تا 4 بمب بدون هدف در تهران می انداختن و به سلامت هم بر میگشتن . در ادامه جنگ موشکی روزانه یک یا دو فروند موشک به سمت ایران شلیک میشد و گاهی چند روزی خبری نمیشد .
فراموش نکنیم زمانیکه نیروهای ائتلاف به عراق حمله کردن در طول یکهفته به اندازه تمام بمب هایی که در جنگ جهانی دوم مورد استفاده قرار گرفت در عراق بمب ریختن . در افغانستان در کمتر از یکهفته بیش از 5 هزار فروند موشک به اهداف مورد نظر شلیک شد و بدون نیروی پیاده افغانستان رو گرفتن . هواپیماهای رادار گریز و بمب های هدایت شونده و موشک های ضد پناهگاههای بتنی که تا اعماق زمین نفوذ میکنن و بمب های چند تُنی آتش زا و گلوله هایی ساخته شده از اورانیوم ضعیف شده که هر زرهی رو سوراخ میکنن و موشک های لیزری , فقط گوشه هایی از سلاح هایی بود که در عراق بکار برده شد و گفته شد , اینبار اگر جنگی بر ضد ایران صورت بگیره با توجه به قدرت برتر نظامی ایران نسبت به عراق و افغانستان , خودتون میتونین حجم و نوع سلاحهایی که برای به زانو در آوردن قدرت نظامی ایران بکار میبرن رو حدس بزنین !!!!! از طرفی جمعیت ایران رو با عراق مقایسه کنید که اون زمان عراق 30 میلیون جمعیت داشت و امروز جمعیت ایران در حال نزدیک شده به 80 میلیون نفره و فاجعه رو مجسم کنید .

سالگرد آزادی خرمشهر رو در حالی جشن میگیریم که کاش از اون جنگ ویرانگر 8 ساله عبرت گرفته بودیم و امروز مانع از وقوع جنگی جدید میشدیم ... جنگی که با در پیش گرفتن این سیاست ها اجتناب ناپذیره و حتمی مگر اینکه معجزه ای رخ بده !

Tuesday, May 22, 2007

از آخرین باری که دیده بودمش 7 – 8 سالی گذشته بود . آخرین بار که دیدمش توی پارکینگ خونه شون منو بوسید و بهم گفت : حتمن میام دیدنت . جدا شدن ازش خیلی سخت بود . از اون تیپ هاست که وقتی میبینیش اعتماد رو شدیدن جلب میکنه و جدا شدن ازش سخت میشه . چند وقت بعدش بسیجی ها به پر و پاش پیچیدن و دچار یاس فلسفی شد و وبلاگش رو کلن پاک کرد و تا چند سالی از خیر نویسندگی گذشت . دورادور از بعضی دوستان مشترک ازش خبر داشتم . تا اینکه ناگهان سایتش براه افتاد و دوباره نوشتن رو شروع کرد . نوشته هایی کوتاه به سبک عرفانی – فلسفی ترکمون که فقط خودش ازش سر در میاورد . 2 خط یا 3 خط و بعد برای یکهفته به حق جن و بسم الله غیب میشد و به خشتک طبیعت میرفت !!! براش نامه دادم . بهم زنگ زد . قرار بود همدیگه رو ببینیم که ناگهانی از ایران رفتم ... از اونجا چند دفعه ای با هم تماس داشتیم تا اینکه برگشتم ایران و قرار بود یکروز همدیگه رو ملاقات کنیم اما این فرصت تا زمان نمایشگاه پیش نیومد :

نمایشگاه تا حالا نرفته بودم . نه نیازی داشتم نه اینکه از محیطش خوشم می اومد . دیدن و شنیدن اخبار مربوط به سانسورها و ترافیک و شلوغی و ... باعث میشد هرگز پا به این مکان شلوغ نذارم . به دردم هم نمیخورد ... بیشتر برای کسانی مناسب بود که هزینه سرسام آور کتاب براشون سنگین بود . وقتی کتابفروش و ناشر آشنا داشتم و پول هم ... چه نیازی بود اینهمه زجرکش بشم برای خرید یک جلد کتاب ؟ قرار گذاشتیم و سر موعد مقرر رفتم نمایشگاه . از اینکه محل نمایشگاه عوض شده بود و به مرکز شهر اومده بود دلخور بودم چون راهم رو دور کرده بود و اون اطراف رو چندان نمیشناختم . خیلی کم از محدوده مستراح بزرگ تهران رد میشم ! به همین دلیل با تاکسی رفتم . از تاکسی که پیاده شدم خیل جمعیت بود که داخل نمایشگاه میشد . از همون دم در دیدن چهره های نفرت انگیز برادران همیشه در پشت سنگر بسیج و حراست حس توحش و نفرت به آدم میداد . داخل شدم و بعد از مسافتی پیاده روی رسیدم به محوطه نمایشگاه . بیشتر شبیه به یک کارخانه نیمه ساز یا ویران بود تا نمازخونه یا مسجد !!!! ساختمانهای بتنی نیمه کاره شدیدن توی ذوق میزد ! از طرفی بی برنامگی و آشفتگی شدید رو میتونستی دقیقن به چشم ببینی . مردم از سمتی راه میرفتن و ماشین های راهسازی هم درست نقطه مقابل مردم رو داشتن اسفالت میکرد و سمت دیگه ماشین های پاکسازی شهرداری در حال جارو کشیدن سطح زمین بودن و عده ای کتاب ها رو از وانت تخلیه میکردن و بعضی مشغول غذا خوردن در کنار دیوارهای بتونی بودن و ... هر کسی خر خودشو میروند . شبیه هر چیزی بود الا نمایشگاه ! حالا اینکه توی این خر در چمن جناب هیس رو چطور میتونستم پیدا کنم معلوم نبود !!!!!! موبایلمو از کیفم در آوردم و شماره ش رو گرفتم . بعد از هفشده بار زنگ خوردن صدای زنگ دار و بی احساسی گفت : الو !
- سلام ! خوبی ؟ منم .. کجایی ؟
همینجا ! بیا دیگه لعنتی !!!!!!!
گوشی رو قطع کرد . خشک شدم ! میدونستم روانش فُرمت شده ولی تا این حد عجیب بود ! دوباره شماره ش رو گرفتم و تا برداشت گفتم : کجایی آخه ؟ کجا بیام ؟ آدرس بده !
- همین .. از در اومدی تو برو تو غرفه اولی بپیچ به چپ بیا تو من سر نبش ایستادم کنار کامپیوتر .
دوباره قطع کرد !!!! صد رحمت به یه دهاتی ! از دهاتی ها آدرس میپرسی که فلان جا کجاست ؟ میگه همین نزدیک .. جاده رو برو میرسی . بعدن متوجه میشی همین نزدیک یعنی شهر بعدی و جاده هم یه 50 – 60 کیلومتر مسافته !!!!
دوازده مرتبه بهش زنگ زدم تا موقعیت نسبیش رو متوجه شدم و راه افتادم به اون سمت ! بعد از اینکه غرفه مربوطه رو چندین بار گشتم و زیر و رو کردم و پیداش نکردم چشمم افتاد به اسمی غرفه ای که توی گوشی بهم گفته بود . دیدم یه پسره با موهای اجق وجق نشسته پشت کامپیوتر . اسم غرفه هم که همین بود . یعنی این خود هیسه ؟؟؟؟؟ از جلوش چند بار رد شدم و نگاهش کردم . اونم با چشم های وق زده منو می پایید که این زنه چرا هی میره میاد و زل زده به من ! رفتم پشت سرش و با خودم گفتم : تا جایی که میدونم این عقل که نداشت و هر دفعه یه شکلی بود . حتمن حالا هم این ریختی خودشو در آورده ! دل به دریا زدم و دو دستی محکم کوبیدم رو شونه هاش و در گوشش جیغ زدم : آریا خودتی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پسره از وحشت 3 متر پرید هوا و بلند شد و عقب هقب رفت ته غرفه و گفت : چی شده ؟ آریا کیه ؟ چی میخوای خانم ؟؟؟؟؟
- پدر سگ مگه تو آریا نیستی ؟
آریا کیه ؟ خانم مزاحم نشو ..
- گمشو ! واسه من فیلم بازی میکنه ! بیا اینجا که دلم واست تنگ شده !
خانم اشتباه گرفتی . بیخیال ...
درست همین موقع یه دختره اومد طرفمون و به پسره گفت : این خانمه چی میخواد ؟
- هیچی . منو اشتباه گرفته با یکی دیگه !
بعد از چند سوال و جواب معلوم شد که حسابی گند زدم و کلی عذر خواهی و ... دوباره زنگ زدم به هیس و قرار شد دم در بایستم تا خودش بیاد دنبالم !!!! جالب این بود که بعد از 8 سال نه قیافه هم رو یادمون بود نه میدونستیم چه لباسی تنمونه و فقط یه مشخصات ظاهری مثل قد و قواره دراز و تابلو من (!) میتونست راهنما باشه ! اما تو این جنگل مولا پیدا کردن دو آدم غریبه مثل پیدا کردن سوزن در انبار کاه می مونست ... ! 5 دفعه دیگه اون زنگ زد و هی فحش دادیم همدیگه رو تا آخر پیدا کردیم همو ! قیافه ش خیلی عوض شده بود . از اون تیپ آدمهاست که نمیتونن آروم بگیرن و مثل مدل های فشن هر چند روز باید یه مدل موی سر و مد لباس و ... عوض کنن ! آخرین بار شکل سیروس دین محمدی بود و حالا چیزی تو مایه های مارلون براندو !!!!!! قسم خورده بود منو ماچ کنه و 5 دقیقه ای گشتیم یه جای خلوت ته غرفه پیدا کردیم و صورت هم رو ماچ کردیم !!!!! بعد هم راه افتادیم تا نمایشگاه رو نشونم بده . باهاش احساس آرامش عجیبی میکنم . نمیدونم مهره مار داره یا چی ولی کمتر انسانهایی (!) وجود دارن در این کره خاکی که بتونن هم منو تحمل کنن و هم من اونها رو تحمل کنم و باهاشون راحت باشم و این جانور یکی از همونهاست !
رفتیم به سمت غرفه کتابهای اسلامی و عربی ! دنبال یه حجت الاسلامی میگشتم به اسم : حجت الاسلام والمسلمین " آخوند " خودش کفته اسمشو نیارم !! که البته پیداش نکردم . آخوند باحالیه و مدتیه میشناسمش . ابطحی رو دیدی ؟ این شاهکارشونه !!!! تا دلتون بخواد به ریش عربها و آخوندهای توی نمایشگاه خندیدم و چپ چپ نگاههای اونها و غرغر بعضی هاشون باعث شد تا هیس دستمو گرفت و کشون کشون برد بیرون که : زنیکه پتی یاره ! اینجا پر از مامور اطلاعاتیه و میخوای جفتمونو ببرن هتل اوین ؟
برگشتیم به سمت غرفه خودشون ! نگاه به اسم غرفه ش انداختم برق از سرم پرید ! اسمی که بهم گفته بود اصلن فرق داشت با اونی که بهم گفته بود و برای همین پیداش نمیکردم ! کمی آسمون و ریسمون بافتیم و از اینور اونور و یادی از آذر فخر کردیم و زورگار خوش گذشته که چقدر زود گذشت و ... بماند . غم سنگینی همراه با بغض رو دلم سنگینی میکرد از بیاد آوردن اون دوران . اون دوران رو خیلی دوست دارم و همیشه آرزو میکنم کاش بر میگشتیم دوباره به همون زمان , سال 2001 . ندا بود . هیس بود . خورشید حمال بود ! خیلی ها بودن ... افسوس که گذشته ها گذشته !!! سیگاری در آورد و تعارف کرد . بر نداشتم . از این سیگارهای دوزاری لایت بود که متنفرم ازشون . ونیستون اصل خودمو در آوردم و مشغول شدیم . همین موقع یه دختر سانتی مانتال اومد طرفمون و با عشوه خرکی و حرکات لوس یه نگاهی به من انداخت و یه نگاه شماتت بار به هیس و گفت : سلام .. ببخشید شما آدامس دارین ؟ هیس هم کم نیاورد و گفت : آره ملوسک !!! خوبشم داریم . بعد هم یه بسته آدامس در آورد و همشو داد به دختره . دختره هم چسی که : وای مِسی (!) همش مال من ؟
- آره همش مال تو ...
دختره آدامس ها رو گرفت و اومد بره که هیس بهش گفت : فقط بذار چند تاشو بردارم بقیه ش مال تو . نامردی نکرد و همه آدامس ها رو برداشت و یک دونه گذاشت برای دختره ! غش کردم از خنده ! هنوز مثل سابق پدر سوخته و شیطون بود ... دختره که رفت جفتمون زدیم زیر خنده . کمی بعد دو تا دختر دیگه اومد طرفمون . باز با عشوه و قر و قمیش مشغول لاس زدن شدن . اعصابم داشت میریخت به هم . عقیده دارم آدم باید تو همه چیزش ترک باشه یا بقولی رک و راست !!! اگه کسی رو دوست داری بگو دوستت دارم !!!! دیگه این چسی اومدن و عشوه و ادا در آوردن ها چه صیغه ای هستن من نمیدونم . همیشه با احساساتم رک بودم و رو در بایستی نداشتم و هیچ وقت هم ضرر نکردم . اتفاقن فکر میکنم اونهایی که بیشتر این اداها رو در میارن و جانماز آب میکشن بدتر مهر تایید متلک های دیگران رو برای خودشون میخرن که : دنبال شوهر میگرده ! میخواد حال بده و .... !
کم کم احساس شاش بهم دست میداد !!!! بهش گفتم : جیش دارم !!!!
- خیر سرت ! بیا بشاش رو سر من ! چیکار کنم حالا ؟
خب بگو دستشویی کجاست برم !
- آها ! از اول بگو . کار تو نیست . تو خنگی گم میشی . بیا بریم .
دنباش راه افتادم ... صد متری رفتیم تا رسیدیم به یه ساختمون تر و تمیز . گفت اینم توالت برو بشاش !
- این توالته ؟ اینکه خیلی شیکه !
آره از نمازخونه هاش شیک تره . 3 طبقه توالت زدن .
رفتم تو . بوی گند شاش زد تو دماغم . اومدم بیرون . گفت چی شد ؟ گفتم : هیچی خفه شدم بوی گند میده !
- پس میخواستی بوی هوگو بده ؟
گوشه روسریمو گرفتم حلوی دماغم و رفتم تو . تهوع آور بود . خاک بر سر این مسلمونها . تو دوبی و کشورهای عربی میری توالت کیف میکنی و دلت میخواد رختخواب پهن کنی توی توالتشون و پیک نیک کنی و دلت نمیاد بشاشی مبادا توالتشون کثیف بشه , اونوقت اینجا ... ! با هزار زور و زحمت جیش کردم و اومدم بیرون ! گفت تو اینجا بمون حالا من برم . رفت . ده دقیقه ای طول کشید تا اومد .
- چیکار میکردی ؟ نماز خوندی ؟
لعنتی ! شاشیدم ! از دیروز تا حالا نشاشیده بودم !
- مگه شتری ؟؟؟؟؟ نمردی ؟؟؟؟
سرم شلوغه وقت نمیشد ! بریم حالا ...
برگشتیم همون غرفه خودشون . رنگ و وارنگ دختر بود که میاومد و یه حالی بهش میدادن و میرفتن . هوا داشت کم کم تاریک میشد که ازش خداحافظی کردم و رفتم . موقع رفتن دوباره رفتیم ته سالن و ماچ و بوسه و تاپاله چسبوندن ... ! قرار شد یه روز بیاد دنبالم بریم فشم ویلاشون تا سگش رو نشونم بده . از هم جدا شدیم و ... دیشب زنگ زدم بهش و میگم خیال نداری یه سر بیایی پیشم ؟ میگه به مرگ احمدی نژاد کار دارم . اما دو هفته دیگه میام . گفتم پس دست خالی نیایی و با خودت یه وانت گل و گیاه و کود بیار که باغم داره از دست میره !!!!! حالا قراره بیاد و این باغ ما رو حسابی آباد کنه . خداوند آخر و عاقبت ما رو با این موجودات به خیر کناد ... آمین !

Monday, May 21, 2007

انقلاب سرخ اسلامی :

بازی خطرناکی که 28 سال ؛ تمامی گروهها و جناح های رژیم اسلامی از دست زدن به اون به شدت پرهیز میکردن , براه انداختن خون بازی بود . حداقل زمانیکه خمینی ملعون به درک واصل شد و جهانی رو از شر وجود خودش آسوده کرد , خشونت های جنایی علنی بر ضد مردم متوقف شد . چطور که سالها بعد بود که خبر کشتار گروهی زندانیان سیاسی در سال 1366 بگوش مردم رسید که گذر زمان اهمیتش رو از بین برده بود . بازتر شدن فضای جامعه و پیشرفت های رسانه ای مثل ماهواره و اینترنت به منسجم شدن و آگاه تر شدن بیش از پیش مردم منجر شد و بیشتر مردم و مخصوصن جوانان سیاسی و یا به نوعی در گیر سیاست شدن .
انتخابات ریاست جمهوری خاتمی در مرحله دوم , آزمونی اساسی بود برای نمایش قدرت رسانه ها و مخصوصن اینترنت و قدرت گرفتن بنگاههای سخن پراکنی و مخصوصن فعالیت وبلاگ های فارسی در این بین بسیار قدرتمند صورت گرفت . به همین علت بود که دولت خاتمی بانی حرکتی شد که سانسور اینترنتی رو بنیان گذاشت و فیلترینگ سایت های اینترنی آغاز شد .
در تمام این دوران و حتا زمانیکه دانشجویان در دوم خرداد قیامی همه جانبه علیه رژیم براه انداختن , رژیم گلوله ای بسوی مردم شلیک نکرد و هر اتفاقی که افتاد یا مرموز و مخفیانه بود و یا توسط اراذل و اوباشی صورت گرفت که بنام خدا و اسلام و قرآن , نام بسیجی و لباس شخصی و حزب الهی روی خود گذاشته بودن و تحت این پوشش جنایت میکردن و شناخته شده نبودن . در این دوران بود که یکی از فرماندهان سپاه اعلام کرد برای آرام کردن جوانان شخصن حاضره پشت تیربار بشینه و تمامی دانشجویان رو به رگبار ببنده . یکروز بعد این اظهارات پس گرفته شد !!!!
با روی کار اومدن دولت منفور احمدی نژاد , نیروهای طرد شده و عصیانگر و تندروی سپاه و بسیج کم کم به خدمت فرا خوانده شدن و در ارکان دولت احمدی نژاد جای گرفتن . دولتی که ادعای مردمی بودن و حمایت از طبقه فقیر و مستضعف جامعه رو داشت , عملن تمامی نهادهای خودش رو به افراد فامیل سپرد که همگی جزو بدنام ترین و شرورترین و نا کارآمدترین مقامات در دولت های سابق بودن و پرونده هایی سیاه داشتن چه بر ضد مردم و آزادی و حقوق بشر و چه در زمینه شغلی .
وعده های دروغین احمدی نژاد وقتی بعد از دو سال برآورده نشد و حامیانش رو از دست داد و تمامی مردمی که بهش رای داده بودن ازش روی برگردوندن , مخالفت ها علنی شد و احمدی نژاد که خود بزرگ شده فرهنگی تندرو و سرکوب گر بنام فرهنگ اسلامی – بسیجی بود و از ابتدای جوانی به عضویت دسته های کمیته های انقلاب اسلامی سپاه در اومده بود ( مشهور شده بود به تیر خلاص کن و زدن تیر خلاص در مغز زندانیان سیاسی و عضو فعال در گروگانگیری سفارت آمریکا و دانشجویان خط امام ) مخالفت ها رو با خشونت پاسخ داد غافل از اینکه تاریخ 7000 ساله ایران زمین نشون داده حتا خشونت و وحشیگری و کشتار مغول هم نتونست مردم ایران رو از مسیر حق و حقیقت منحرف کنه و سر سپرده کنه !!!
اولین حرکت خشونت آمیز بر ضد زنان در روز 8 مارس صورت گرفت که نهاد های بین المللی و داخلی شدیدن به این اقدام اعتراض کردن . پلیس زن در این عملیات شدت عمل بسیاری نشون داد طوریکه کسانی مثل سیمین بهبهانی هم از این خشونت ها در امان نموندن . درگیری های بعدی با دانشجویان و باز هم زنان و کارگران اتوبوسرانی و کارگران کارخانجات در شهرهای مختلف و اقدامات بی خردانه احمدی نژاد در امور اقتصادی موجی از قیام ها و مخالفت ها رو بر ضد خودش جه از سوی مردم و چه از جانب گروههای هوادار خودش مثل اصول گرایان و چه از طرف جناحهای قدرتمند نظام باعث شد . تنگنای بین المللی هم شد باری دو چندان بر دوش احمدی نژاد . این حرکات و تندروی ها بقدری ادامه دار شد که حتا گروههای اصول گرای طرفدار احمدی نژاد هم از این گروه جدا و اقدام به تشکیل گروهی مستقل کردن .
در این بین علی لاریجانی چشم معتمد رهبر حکومت اسلامی و قدرت دوم در صحنه سیاسی کشور , با بهره گیری از موقعیت و اختیارات و اعتماد رهبر و دسترسی به منابع مالی عظیم بیت رهبری , در سوی مخالف احمدی نژاد اقدام به جبهه گیری کرد مخصوصن که در چند مورد , احمدی نژاد بدون مشورت با رهبری و لاریجانی اظهارات و اعمالی انجام داد که عملن نافرمانی از ولایت مطلقه فقیه و اصول انقلاب بود و قدم به خط قرمز گذاشت و همین امر موجب درگیری بین نیروهای طرفدار لاریجانی و احمدی نژاد و جنگ قدرت شدید در داخل نظام شد . از عوارض حاشیه ای این درگیری , تشکیل ائتلاف مثلث طلایی بین قویترین گروه رقیب احمدی نژاد یعنی اصلاح طلبان بود که افرادی مثل خاتمی و کروبی رو در محوری متحد و ضد احمدی نژاد در کنار هم قرار داد و هاشمی رفسنجانی یا مافیای ثروت و قدرت پشت پرده ایران رو هم داخل بازی کرد . این ائتلاف در پشت پرده از حمایت نسبی لاریجانی در یک سو و دست های پنهان رهبر در سوی دیگه برخوردار شد تا از تند روی های احمدی نژاد و کودتا بر ضد رهبری کل نظام اسلامی ایران جلوگیری به عمل بیارن و از طرفی اهرم فشاری باشن بر ضد سیاست های جنون آمیز احمدی نژاد . حرکتی که میرفت تا آیت الله خامنه ای رو به زیر بکشه و قدرت مطلقه رو از دستش در بیاره .

اما اشتباه بسیار بزرگی که احمدی نژاد در این شرایط انجام داد و حاکی از آشفتگی شدید دولت احمدی نژاد بود , دست زدن به تحریک مردم بوده . غرور کاذب و بی تدبیری و دیوانگی و شیفتگی شدید به قدرت , باعث شد احمدی نژاد رکن اصلی دوام نظام یعنی مردم رو فراموش کنه و با تکیه بر قدرت سپاه و نظامیان سرکوب ها رو شدت ببخشه برای رسیدن به آرمان خیالی مهدویت !!! معمولن در تمام حکومت های جهان رسم بر اینه که وقتی میخوان مردم رو از حواشی سیاسی به دور نگه دارن , به نوعی سرشون رو با فقر و نگرانی کاذب و گرانی و ... گرم میکنن ولی اشتباهی که احمدی نژاد انجام داد این بود که محاسبه نکرده بود که دولتش همزمان دست به گریبان با دهها مشکل بزرگه . با جامعه بین المللی مشکل داره و هم در داخل حاکمیت با مخالفت بسیار جدی و شدیدی روبرو هست و هم از سوی مردم خشمگین به شدت زیر ذره بین قرار گرفته .
بدترین اقدام در چنین شرایطی انگشت گذاشتن روی نیروهای تاثیر گذار جامعه یعنی جوانان بود . به آشوب کشیدن دانشگاهها و جعل مدارک دروغین و آزار و اذیت زنان و دختران و پسران به بهانه واهی مبارزه با بدحجابی و به دنبال اون با شکست در مقابل طرح حجاب درمانی , جبران عقده حقارت با دستگیری اراذل و اوباش در شب هنگام بود . مثل خفاش شب به منازل کسانیکه فقط ظن به مجرم بودن داشتن میریختن و با انداختن آفتابه لگن به گردنشون اونها رو دستگیر میکردن و چنان وضعیتی رو موجب شدن که اعتراض مردم عاصی رو در پی داشت !
..
..
بزرگترین اشتباهی که هیچ دولتی در نظام اسلامی مرتکب نشد , خون بازی بود که دیروز استارت خورد و مطمئنن در روزهای آینده اتفاقات شدیدتری رو شاهد خواهیم بود . هر چند حادثه ای تلخ بود و دلخراش اما حاوی نکاتی بسیار مهم و پند آموز . برای اولین بار مردم به حمایت از 3 دختر با پلیس درگیر شدن و همین حضور مردم باعث نجات 3 دختر و رهایی اونها از چنگال نیروی افتضاحی شد . اقدام 3 پلیس مزدور باعث شد میدان هفت تیر به آشوب کشیده بشه و این قدرت مردم رو نشون نظام داد . قدرتی که اگر زمانی متحد و منسجم عمل کنه کوه هم در برابرش نمیتونه ایستادگی کنه . علت این حمایت مردمی صدمه رسوندن به دختران و زخمی کردن اونها بود . اگر این حادثه تکرار بشه , باعث میشه مردم به خروش و خشم بیان و وارد معرکه بشن . همون اشتباهی که محمد رضا شاه فقید مرتکب شد و جریان انقلاب کذایی اسلامی رو که هیچ هدف و قدرتی نداشت و فقط بصورت یک مبارزه انتقادی بود بر ضد خفقان سیاسی ای که شاه ایجاد کرده بود ، بصورتی منسجم و قدرتمند و کاملن مردمی در آورد طوریکه حتا تمامی گروه های سیاسی مختلف رو با هم متحد کرد بر ضد رژیم پهلوی . چیزی که همین امروز هم شاهدش هستیم که چطور گروههای مخالف و حتا موافق این رژیم دسته دسته دارن با هم متحد میشن و جبهه واحدی رو بر ضد رژیم تشکیل میدن . یکی از اقداماتی که شمارش معکوس نظام پهلوی رو به شماره در آورد کشتار مردم در میدان ژاله تهران بود که سر آغاز سقوط رژیم پهلوی رو رقم زد و حالا باید دید احمدی نژاد میتونه با اصلاحات جنون آمیزش نقش گورباچف مسلمون (!) رو بازی کنه و امپراطوری پوشالی اسلامی رو از درون منفجر کنه و از هم بپاشونه ؟
حال ؛ با توجه به اوضاع موجود و جنگ قدرتی که بین رژیم در گرفته , فقط یک حرکت اشتباه میتونه آتش خشم مردم رو چنان شعله ور کنه که دریایی از خون هم نتونه موج نفرت مردم رو ساکت کنه و کیان نظام ستمگر اسلامی رو فرو بپاشه . این نکته رو باید در نظر بگیریم که در دوران رژیم پهلوی مردم در فقر و زیر خط فقر به سر نمیبردن و کل جامعه در رفاه نسبی بود و امروز مردم واقعن چیزی براشون مهم نیست و حاضرن برای پول به هر کاری دست بزنن چون جونشون به لبشون رسیده . از طرفی جمعیت اون روز ایران 25 میلیون نفر بود و امروز با جمعیتی 80 میلیونی روبرو هستیم . جمعیت تهران در اون زمان بین 3 تا 4 میلیون نفر بود و امروز 17 میلیون نفر در این شهر زندگی میکنن و کنترل این عده از عهده یک ارتش مجهز نظامی هم ساخته نیست !
بعنوان یک انسان , یک زن ؛ از این اقدامات اعلام انزجار میکنم ولی برای آزادی بهایی لازمه و باید بهای اون رو پرداخت و هیچ چیزی بدون رنج و مجانی بدست نمیاد . خون دیگری یا خون خودم ... مهم هدف نهایی یعنی آزادیه که باید اتفاق بیافته و بالاخره از جایی شروع بشه .

یک نکته , یک اشاره :

زمانیکه رژیم بعث صدام حسین در عراق روی قدرت بود تمامی مردم دنیا و مخصوصن مردم عراق آرزوی مرگ صدام رو داشتن . زمانیکه صدام رو دستگیر و به وضع فلاکت باری به دار آویختن , مردم بسیاری از مرگ صدام متاسف شدن و حتا انتقادهای شدیدی نسبت به نحوه دستگیری , محاکمه و اعدام صدام صورت گرفت . در صورتیکه صدام یک جنایتکار بود و میلیونها انسان رو به قتل رسونده بود . امروز , اگر رفتار نیروی انتظامی با کسانی بقول خودشون اراذل و اوباش رو در نظر بگیریم متوجه میشیم که مردم ایران به اعتراض بلند شدن بر ضد همین حرکت ها و حامی همین اراذلی شدن که تا دیروز مزاحم ناموس و آرامششون بودن و یک زمان خواهان مرگ و دستگیری اونها بودن . اقدامات شاتباه و ابلهانه ای مثل این فقط میتونه مردم رو رودروی نیروی انتظامی در بیاره و باعث هرج و مرج و قیام بشه . نیرویی که باید حامی ایجاد امنیت در جامعه باشه داره کم کم تبدیل میشه به ریشه نا امنی اجتماعی و نیروی وحشت آفرین ... ذات ایرانی هرگز خشونت طلب نبوده ...

نیروی مزدور انتظامی که تن به ذلت رژیم فاسد دادین ! مبادا اقدامات نابخردانه شما باعث بشه مردم بین بد و بدترین , بدترین رو انتخاب کنن فقط برای اینکه از شما نفرت پیدا کردن و برای مجرمان اشک بریزن ... همونطور که عده ای برای مرگ صدام حجله بر پا کردن و مراسم عزاداری ...

تکبیر.

Sunday, May 20, 2007

لات درمانی :

خون بازی شروع شد ! اشتباه غیر قابل جبرانی که مدتها منتظرش بودیم پیش اومد و دولت احمدی نژاد جام زهر رو سر کشید !
خبر تازه ست و کاملش رو فردا می نویسم برای اطلاعات بیشتر این لینک ها رو بخونین :
درگیری خونین پلیس با زنان در میدان هفت تیر :

مسیح علی نژاد : http://masihalinejad.blogfa.com
خسن آقا : http://blog.hasanagha.org/2007/05/post_2237.php
کانون زنان ایران : http://irwomen.net/first.php?id=325


اعراب قديم را عادت چنان بود كه چون شتري از شتران آنان به بيماري گری یا همون کچلی دچار مي‌شد، شتر سالم را مي‌گرفتند و پيش چشم شتر گر از ماتحت داغ مي‌كردند كه هواي كار دست باقی شتران بيايد و خوب شوند !!!!!

بعد از طرح ناموفق و مفتضحانه حجاب درمانی که منجر به فاجعه و بی آبرویی برای نیروی افتضاحی " انتظامی " شد و در نهایت حجاب درمانی تقریبن در تهران منقرض شد , این نیروی قدرتمند که زور در بازوش گیر کرده بود و نمیدونست عقده ناشی از سرخوردگی شکست قبلی رو چطور خالی کنه , بهترین وسیله ای که پیدا کرد ریختن بی اجازه و بدون مجوز سر اراذل و اوباش بود . جالب ترین وجه این طرح این بود که نیروی انتظامی هیچ کاری با ازادل و اوباشی که در سطح شهر و بطور علنی جرمی مرتکب میشدن و مزاحم مردم بودن و به آزار مردم مبادرت میورزیدن نداشت ولی شب هنگام مثل خفاش شب میریختن منزل یا مکان های تجمع افرادی که به اراذل و اوباش معروف بودن و اونها رو دستگیر میکردن و کتک میزدن و با انداختن آفتابه لگن دور گردنشون , قدرتشون رو به نمایش در میاوردن و میخواستن بگن ما هم وجود داریم !!!!!!!
- سوال انحرافی : آقا چرا شب ؟؟؟؟ روز رو ازتون گرفته بودن یا ...
- فیلم مربوطه : این فیلم جالب توسط خسن آقا ساخته شده و بطور کامل گویا هست . جتمن نگاهش کنید :
http://www.youtube.com/watch?v=f2cdUp00rWc
ما به برادران لات ها و جوادها و اوباش پیشنهاد میکنیم از این به بعد روزها به استراحت بپردازن و شب ها به جرم و بزه اقدام کنن تا گرفتار خفاش های شب نیروی انتظامی نشن . نیروی انتظامی در این ماههای اخیر شاهکارهای جالبی رو نشون مردم داده و آدم های بدخواه رو به این تصور وا داشته که نکنه ژنتیک و سلول های مغزی رئیس کل نیروی انتظامی از جنس احمدی نژاد حرام زاده ولد زنا باشه ؟ چون همونطور که سیاست های منطقی (!) احمدی نژاد داره ایران رو نابود میکنه و به گند میکشه , سیاست های فرمانده نیروی انتظامی هم داره چنان وجهه این نیرو رو در جامعه و در بین مردم به لجن میکشه و جو جامعه رو آشفته کرده و مردم رو نگران و عصبی کرده که آدم خیالات برش میداره که نکنه طرف از تخم و ترکه احمدی نژاد نجس الحال باشه ؟؟؟

نیروی انتظامی داره اراذل و اوباش رو داغ میکنه تا باقی خلاف کارها حساب کار دستشون بیاد . غافل از اینکه ذات آدمیزاد چیزی شبیه به مساله حجاب میمونه و با زور اصلاح پذیر که نیست هیچی , بدتر جری تر میشه !
حکایت از این قراره که شما تصور کنین یه گنده لات محلی رو شبانه (!) دستگیر کنن و با وضع فجیعی کتک بزنن و آفتابه گردنش بندازن و بعد هم ببرنش هتل آگاهی و از خجالتش حسابی در بیان و دادگاه و یه چند سالی هم براش جبس ببرن ! خب همه میدونیم زندان دانشگاه خلافکاران هست و این گنده لات ما در زندان اطلاعات تکمیلیش کامل تر میشه و میشه چیزی تو مایه های پدر خوانده ! وقتی که میاد بیرون دیگه اون گنده لات قبلی نیست ! دو چیز روی دلش سنگینی میکنه :
- نفرت شدید از پلیس و نیروی انتظامی و نظام اسلامی و دوم کینه از مردم !!!!
این افراد میتونن مخالفین خوبی بر ضد همین رژیم بشن و همون کاری رو بکنن که روزی شعبان جعفری " بی مخ " با مشتی اراذل و اوباش نسخه مصدق خائن رو پیچید . در واقع شاید فیلم نامه اخراجی ها اینبار بر عکس در بیاد ! بجای اینکه جاهل ها و لات ها اصلاح بشن و مجذوب فرهنگ پلیس بشن و ارشاد , اینبار چنان قلبشون از کینه و غضب لبریز بشه که بیافتن تو جون سران همین رژیم و بعنوان مخالفین همین رژیم عمل کنن یا حداقل اوضاع جامعه رو به شدت آشفته کنن .
حالت بعدی اینه که این اساتید جرم و جنایت که از زندان فارق التحصیل شدن و وارد اجتماع میشن , چون زورشون به پلیس نمیرسه عقده شون رو سر مردم خالی میکنن و پدر مردم رو در میارن و جنایتهایی میکنن که مو به تن آدم سیخ میشه . در آخر هم دوباره دستگیر و اینبار به اعدام محکوم میشن .

نتیجه گیری اخلاقی اینکه :
همونطور که طرح حجاب درمانی و قر و قمیش های عمال رژیم و نامه پراکنی ها و کتک زدن ها و تهدید ها و دستگیری و زندان ها نتونست حجاب زنان و دختران ایرانی رو اصلاح کنه , که بدتر از قبل کرد , این طرح توهین آمیز و احمقانه مبارزه با اشرار هم نمیتونه هیچ خلافکاری رو اصلاح کنه یا شرشون رو از سر مردم کم کنه . حقیقت ماجرا اینه که وجود بعضی از همین گنده لات ها در بعضی محلات جنوب شهر واقعن نعمته و اگه هر محلی برای خودش یکه بزن نداشته باشه یه اتفاقات فجیعی برای زنان و دختران و بچه های اون محل پیش میاد !!!!! چیزی شبیه نظام ارباب رعیتی که با برچیده شدنش عملن روستایی و رعیت به بدبختی و فلاکت افتاد و مجبور شدن به شهرها مهاجرت کنن و همین سرآغاز سقوطشون بود . وسخن آخر اینکه :
..
..
صدام جنایتکار رو تا قبل از اینکه اعدام کنن همه تشنه خونش بودن ! ولی وقتی با اون وضعیت دستگیرش کردن و اون بلاها رو سرش آوردن , زمانیکه اعدام شد خیلی ها متاسف شدن و حتا اشک ریختن و دلشون براش سوخت !!!!!! شاید اگه صدام رو همونطور عادی و با لباس نظامی و در کاخ ریاست جمهوریش , محترمانه دستگیر میکردن و مستقیم محاکمه میشد , کسی دلش براش نمیسوخت ولی وقتی با چنان وضعی شکنجه ش کردن و با اون وضع فجیع دارش زدن , دل سنگ هم براش آب شد ... حکایت اوباش ما ست و نیروی انتظامی . مبادا این رفتارهای تحقیر آمیز و احمقانه نیروی انتظامی کاری کنه که مردم اراذل و اوباش رو روی سرشون حلوا حلوا کنن و برای در اومدن جلوی این رژیم کثیف بین بد و بدترین , فاجعه رو انتخاب کنن ... امید گوش شنوایی پیدا بشه ...

Saturday, May 19, 2007

ترکولوژی از نوع غلیظ :

دیشب دیر وقت بود که کار نوشتنم تموم شد . داشتم کم کم آماده میشدم برم بخوابم که زنگ در رو زدن . تعجب کردم که این وقت شب کیه زنگ میزنه ! رفتم پای آیفون و چشمم افتاد به یه زن و مرد چمدون به دست ! به مسافرهای شهرستانی شباهت داشتن . فکر کردم آدرس رو اشتباه اومدن . پرسیدم بفرمایین ؟ گفتن : منزل خانم ... ؟
برق از سرم پرید ! اینا کی بودن که من نمیشناختمشون و اونها منو میشناختن ؟؟؟؟ هر چی به مغزم فشار آوردم که ببینم اینا کی هستن , عقلم به جایی نرسید . هر چی هم ازشون میپرسیدم , جوابهاشون درست بود و اونقدر که اینا منو میشناختن من خودمو نمیشناختم !!! آخر درو باز کردم و با ترس رفتم دم در ایستادم تا بیان . پنج دقیقه بعد رسیدن به ساختمون و سلامی کردن و زنه پرید منو بغل کرد و ماچ و بوسه و چقدر بزرگ شدی و خانم شدی و مرده هم از اونور !!!!! حالا من هی میگم شما کی هستین ؟ اینا هی میگن خوبین که ؟؟؟؟؟
- به خدا اشتباه شده ! اشتباه گرفتین !
شما مگه شیوا خانم نیستی دختر .... ؟
- بله هستم لابد تشابه اسمی پیش اومده !
خودتی دیگه ! لوس نشو !
- به خدا من شما رو نمیشناسم !!!!!!
بریم تو . خسته هستیم . یه چایی بیار که کلی کار داریم !!!!
- بابا آخه شما کی هستین ؟؟؟؟
پوآه ... عجبا ! ما ... هستیم دیگه !

تا اسم فامیلشونو گفتن تازه دوزاریم افتاد اینا کی هستن ! تا جایی که یادم میاد من دوم دبستان بودم که بابا من و خواهرمو به همراه مادرم 2 هفته فرستاد تبریز بریم خونه فک و فامیل هاش بمونیم ! البته هفته به آخر نرسیده , ما برگشتیم و مادرم کم مونده بود کله بابا رو بکنه بخاطر فامیل های آنتیکش !!!! بعد از اونم دیگه پا توی تبریز نذاشتم و هرگز فامیل های پدرم رو ندیدم تا امروز که حدود 25 سالی میگذشت !!!! بیشتر از اونکه خوشحال باشم , بهت زده و عصبی بودم و اینکه این موقع شب اینا از کجا پیداشون شده و از جون من چی میخوان ؟ به بهانه آوردن چایی رفتم آشپزخونه و گوشی تلفن رو برداشتم و زنگ زدم خونه بابا ! مطمئن بودم خانم گل با اون گوشهای کرش صدای زنگ تلفن رو نمیشنوه ولی بابا گوشهاش هنوز خوب کار میکرد و رادارش عالی بود . هفشده تایی که زنگ خورد گوشی رو برداشتن . بابا بود ! الو نگفته سر فحش رو کشید که این موقع شب مریضی مگه زنگ میزنی و پدرتو در میارم و .... !! گفتم بابا منم !
- منم و زهر مار ! پدر سوخته این وقت شب مگه خواب نداری ؟ قطع کن گوشی رو میخوام بخوابم !
بابا صبر کن ! پاشو بیا اینجا فک و فامیل هاتو بردار ببر !
- فامیل چی ؟ چی میگی نصف شبی ؟
بابا این فامیل هات آقای ..... از تبریز اومدن اینجا ! بیا ببین چی میخوان ؟
- حرفشم نزن . من ایران نیستم ! اصلن تو رو نمیشناسم ! خان اشتباه گرفتی قطع کن گوشی رو !
چی چی میگی ؟؟؟؟؟ باز شروع شد ؟
- موهاتو دود میدم اگه بهشون بگی من تهرانم ! پیش خودت باشن بهتره !
اِاااه ! به من چه ؟ من تو عمرم اصلن اینا رو ندیدم و یادم نمیاد ! یعنی چی آخه ؟
- همین که گفتم ! اگه بگی من ایرانم از ارث محرومت میکنم ! حالا قطع کن میخوام بخوابم ! عمرم کم میشه شب بیدار بمونم . قطع کن گوشی رو ...

با عصبانیت گوشی رو قطع کردم . یه چایی پاکتی انداختم براشون و بردم براشون ببینم حرف حساب اینا چیه ؟ چایی رو که داشتم تعارف میکردم مرده یه نگاهی به استکان کرد و گفت :
- این چه جور چایی هست ؟ لطفن چایی سیاه بیارین !
ببخشید چایی سیاه دیگه چیه ؟
- همون چایی های قشنگ !!!!!
قشنگ ؟ چای قشنگ دیگه چیه ؟
- بابا قشنگ دیگه ! پوآه ...
یهو دوزاریم افتاد ترکها به خوب و باحال میگن قشنگ !!! منظورش هم این بود برم مازوت بیارم براش و استکان هم قابل نمیدونن و لیوان و پارچ و طشت و اینا .. یا بقول معروف چایی ترکی !!!! ترک جماعت فقط با ترک کنار میاد و بس . برگشتم آشپزخونه و ده دقیقه ای طول کشید تا چایی دم کردم و آوردم براشون ! همونطوری که میخواستن . سیاه و غلیظ مثل مازوت !!!! مرده گفت : برکالله ! این شد چایی ! خیلی قشنگه !!!
باور کنین این چایی رو هر کی میخورد درجا سکته 10 ریشتری میکرد و قلبش خشک میشد ! 4 قاشق غذا خوری چای سیاه توی کتری (!) ریخته بودیم و دم کرده بودم برای اینها و اینقدر هم زیرشو زیاد کرده بودم که چایی غلیظ شده بود و همونطوری غلیظ بدون آب براشون ریخته بودم . تئین خالص بود و صد رحمت به شوکران !!!!! طرف حتا قند هم برنداشت و تلخ خورد !! بعد از نیم ساعت دری وری گفتن و وصله پینه کردن گوز به شقیقه , رسیدیم به اصل موضوع ! میخواستن برن خارج و اومده بودن فرم سفارتشون رو من پر کنم براشون ! مغزم داشت رعد و برق میزد که آخه ساعت 2 نیمه شب چه وقت فرم پر کردن و خونه مردم رفتنه ؟ برای کندن شر شون زیاد غرغر نکردم و فرم ها رو گرفتم و مشغول پر کردن شدم . چشمتون روز بد نبنیه !!!!! دعوت نامه رو خواهرم برای اینها فرستاده بود و بدتر از اون اینکه تازه فهمیدم خانم آدرس منم داده به اینا که بیان و فرم رو من براشون پر کنم و بهشون گفته شب دیر وقتم رفتین مهم نیست و شیوا مثل خفاش شبها بیداره !!!!! اینقدر عصبانی شدم که به بهانه ای بلند شدم و رفتم بالا و زنگ زدم به خواهرم و هر چی فحش بلد بودم حواله ش کردم و بعد هم گوشی رو قطع کردم اومدم پایین و باقی فرم رو پر کردم . یکساعت و نیم طول کشید تا همه فرم رو تکمیل کردیم و آماده شد برای سفارت .
بعد نوبت مدارکی شد که باید مبردن سفارت ! وای خدا ! بیخود به ترکها نمیگن " خ " !!!!!!!!!! شرمنده از روی گه رهبر ولی جون به جون ترکها کنن همشون " حمار " هستن !! همون حیوون چیزه !!!! خانم میگفت : من نفهمیدم عکس با حجاب بگیرم یا بی حجاب ؟ نکنه با حجاب باشه بهم ویزا ندن ؟؟؟؟ مرده هم میگفت : اینجا نوشته چیز اضافی در عکس نباشه ! یعنی من باید سبیل هامو بزنم ؟؟؟؟؟ مرده بودم از خنده ! هی خودمو وشگون میگرفتم که از دردش نخندم . یا سر بحث پول که شد مرده گفت : بقیه پولمونو کی پس میدن ؟؟؟؟؟ دیگه باور کنین مجبور شدم بخندم وگرنه میمردم ! بعد از 5 دقیقه خندیدن و چپ چپ نگاه کردن اینها , خودمو جمع و جور کردم و شروع کردم 2 ساعت برای اینها توضیح دادن مسائل !

سرتونو درد نیارم تا ساعت 4 صبح ما سخنرانی میکردیم و اینها رو توجیه که قضیه این نیست و اونه ! آخر هم نفهمیدن . باور کنین نمیفهمن ! مشکل دارن ! ژنتیک این ترکها معیوبه ! تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها !!!!!!! بعد هم که تا ما یه تعارف زدیم که حالا تشریف داشته باشین , مرده یهو کمربندشو باز کرد و شلوارشو در آورد " پیژامه زیر شلوارش داشت " و زنه هم مانتو روسریشو در آورد و چمدون باز کردن و ... طوریکه من خودم از رو رفتم و گفتم بفرمایین بالا . بردمشون اتاق مهمون و اومدم پایین !!!! حالا مگه خواب به چشمم می اومد ؟ اعصابم تیکه پاره شده بود . تا صبح نشستم هی قهوه خوردم و هی با پاسور فال گرفتم تا ساعت 8 صبح که اینا حاضر شدن و صبحانه خوردن و رفتن سفارت ... ! بعد از رفتنشون خوابیدم تا ساعت 2 بعد از ظهر که اونم از عربده های مرتیکه که گرسنه بود و ناهار میخواست بیدار شدم ! حالا اینکه چی شد رو نمیدونم . ولی مطمئنم دیگه در این خونه روی هیچ موجود ناشناخته ای باز نمیشه !!!!!!!!!!

محض انتقام 4 تا جوک ترکی هم بگیم که خنک بشیم :

- خبرنگاره از تركه مي پرسه نظر شما درباره اينكه اين كوچه اسفالت نيست چيه ؟ تركه ميگه : بنام خدا و با عرض سلام خدمت دست اندركاران صدا و سيما و با عرض سلام ويژه خدمت مقام معظم رهبري و خانواده معظم شهدا و جانبازان و ايثارگران , من بچه اين محل نيستم !!
- ترکه توي خيابون داشته دست يه زنه رو بوس ميکرده که يهو گشت ارشاد ميرسه ميگه چيکار داشتي ميکردي . ترکه ميگه : هيچي بابا معلم کلاس اولم بوده !!
- تركه ميره دزدي . صاحب خونه بيدار ميشه ميگه كيه ؟ تركه ميگه هيشكي ! گربه ست : بعععععع !!!!!!
- تركه آزمايش ايدز ميده جوابش مثبت در مياد ميگه : عجب دوره زمونه اي شده آدام به دستهاي خودشم نميتونه اعتماد كنه !!!!!
- از تركه ميپرسن آرزوت چيه؟ ميگه:‌ كاشكي تبريز پايتخت بود ! ميگن : چرا ؟! ميگه : آخه اون وقت به ما ميگفتن بچه تهرون !
- به تركه ميگن : چند تا حيوون نام ببر كه پرواز كنه. ميگه:‌ كبوتر، كلاغ، خر ! بهش ميگن : بابا خر كه پرواز نميكنه ! ترکه ميگه : بابا خره ديگه، يهو ديدي پرواز كرد !
- از يه آرشيتکت ترک ميپرسن زن رو چطور ميبيني ؟ میگه نماش خيلي خوبه , هالش هم خوبه ولي از نظر معماري يک اشکال داره اونم اينکه پذيرايي و دستشوييش رو کنار هم ساختن !!
- ترکه میره بهشت . یه فرشته میاد بهش میگه یه آرزو بکن ! ترکه چشمش به یه خر میافته و میگه میخوام چیزم اندازه اون بشه ! یهو همون چیزی هم که داشت غیب میشه ! میگه فرشته چرا همچین شد ؟ فرشته میگه خوب آخه خره ماده بود !!!
- زن تركه ميميره . مراسم خطمش تركه نشسته بود يه گوشه و هي كلشو تكون ميداده و ميگفت : عجب ! ... اي بابا ... مگه ميشه ؟ فامیلهاش ميان دلداريش بدن ، ميگن : خب بالاخره مرگ حقه و همه رفتنييم ! تركه ميگه : نه آخه شما نميدونيد . والله ما خوابيده بوديم ، لب من رو لب خانم بود ، چیزم تو چیزش بود، انگشتمم تو كونش بود ... ايلده من نميفهمم اين جونش از كجاش در رفت ؟؟؟؟

Friday, May 18, 2007

از هر دری سخنی :

بازم یک آخر هفته دیگه و هوا کردن خشکت امت اسلام . بریم ببینم دنیا دست کیه :

- خبر یکم اینکه سایت عکاسی ما راه افتاد و فلیکر رو تعطیل کردیم . چون امت اسلام در ایران فیلتر هستن و فلیکر رو نمیتونن باز کنن و صد تا ایمیل زدن که آقا برو جای دیگه سایت بزن . من نمیدونم اگه فلیکر رو نمیتونین باز کنین پس وبلاگ منو که فیلتره چطوری باز میکنین ؟؟؟؟؟ سایت گوناگون هم هست ها !!!! مرده شورتون رو ببره ... حیف من که اینقدر براتون جان فشانی میکنم ...

- آقا برج زهرمار میدونین یعنی چی ؟ قدیمی ها به آدمهایی که بد عنق و اخمو بودن میگفتن برج زهرمار . تا حالا برج زهرمار دیدین ؟ اگه ندیدین اینم نمونه ش :
http://64.40.99.49/Multimedia/pics/1386/2/Photo/571.jpg

- آقا این یعنی چی ؟ مجلس شورای نظامی یا مجلس شورای اسلامی ؟ آخر تکلیف این ملت مادر مرده رو روشن کنین : http://64.40.99.49/Multimedia/pics/1386/2/Photo/568.jpg

- از پاسدار و حزب الهی پُر رو تر جایی وجود نداره ! آمریکا اعلام کرده فروش تجهیزات نظامی آمریکایی به ایران رو ممنوع میکنه مثل قطعات اف 14 و ایران هم اینو اعلام کرده : http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8602100297
واقعن رو میخواد !!!!!!

- اگه اوضاع همینطوری پیش بره بزودی مدارس کشور تبدیل میشن به مدارس دینی و یا به عبارت بهتر به حوزه های علمیه غیر انتفاعی !!!! خودتون ملاحظه کنید دستآوردهای وزارت آموزش و پرورش دولت احمدی نژاد چی بوده :
- رشته « تربيت معلم قرآن كريم» به رشته هاي تربيت معلم اضافه شد .
- ايجاد تعداد 5 سرويس الكترونيكي جديد در شبكه رشد از جمله دارالقرآن الكترونيك .
- چاپ كتب مرتبط با نماز براي سه سطح 350 هزار جلد .
- كسب رتبه اول ستاد اقامه نماز توسط وزارت آموزش و پرورش .
شاهکاره نه ؟؟؟؟؟

- فکر میکنین چرا استیضاح وزیر آموزش و پرورش با شکست مواجه شد ؟ اینم دلیلش :
http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=486770

- شنیدین میگن فلانی از هول حلیم افتاد تو دیگ ؟ حکایت دولت نهم و مخصوصن احمدی نژاد هم یه چیزی مثل اینه با این تفاوت که چون این بنده خدا رئیس جمهوره , خیلی ضایع ست که نه حرمت خودشو نگه میداره نه حرمت ایرانیان رو نه حرمت نظام :
احمدی نژاد در پاسخ به سئوال خبرنگار الاهرام مصر که درباره عادی سازی روابط ایران و مصر پرسید، گفت: با صراحت اعلام می کنم که امروز ما به طور قاطع بدنبال تجدید رابطه با مصر هستیم که اگر دولت مصر اعلام آمادگی کند تا پایان وقت اداری امروز سفارت ایران را در مصر برپا خواهیم کرد .
و این یکی هم جالبه :
تلاش برخی نمایندگان برای تشکیل گروه دوستی پارلمانی ایران و آمریکا
و از همه اینها جالبتر اینکه اظهارات احمدی نژاد در تمام روزنامه های مصری سانسور شد و اجازه انتشار داده نشد !!! این دیگه شاهکار بوده ...

- یه سایت خیلی باحال . عکس خودتون رو بدین تا براتون توی دلار آمریکا چاپ بشه !! فکر میکنم اولین اقدام شیطانی شما مردم بی ایمان این باشه که عکس خامنه ای یا احمدی نژاد رو وسط دلار آمریکا قرار بدین :)
http://www.festisite.com/tools/generators/money

- جل الخالق ! طرفداران مصدق اگه بدونن که مصدق آخوند بوده دق میکنن . ولی انگار یه آخوندی پیدا شده که اسم مصدق رو کش رفته : حجت الاسلام محمد مصدق !؟!
http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=487053

- آخر ما نفهمیدیم این مستراح بزرگ تهران محل نماز خوندنه یا زندانی کردن آدمها یا نمایشگاه کتاب ؟ به پیر به پیغمبر ما تقصیر نداریم و خود این رژیمه که به مقدسات توهین میکنه ! آخه وقتی محل نماز بشه نمایشگاه کتاب یا زندان , از ما بندگان منحرف خدا چه انتظاری میتونین داشته باشین ؟
http://lavasaniblog.blogfa.com/post-1.aspx

- دزد در کوچه و نیروی انتظامی تشنه لب بدنبال امنیت میگردی ؟؟؟؟
http://web.peykeiran.com/vs2005/iran_news_body.aspx?ID=39884

خانمهای گرامی آگاه باشین که از این به بعد میتونین آزادانه با همه مردان حشر و نشر داشته باشین فقط کافیه از سینه تون رو بذارین دم دهن آقای مورد نظر تا شیر شما رو بخوره تا اون مرد به شما محرم بشه ! ادامه مطلب از خُسن آقا نیوز :
http://news.hasanagha.org/show_news.php?id=2&news_id=8356&row=2

- اینم لیست تمام رادیوهای ماهواره ای که قابل دریافت از اینترنت هستن :
http://www.theiranianradio.com

استغفرالله !!! مینی ژوپ اسلامی ندیده بودیم که دیدیم !!!!!! بازم بگین من منحرفم !!!
http://www.farsnews.com/plarg.php?nn=M243435.jpg

- ابراهیم حاتمی کیا تصمیم گرفته جواب توهین به ایرانیان توسط فیلم 300 رو بده ! لابد با حاج کاظم به جنگ اسپارتی ها میره !!!!! فردا میبینین ایرانی ها یه فیلم ساختن که اعراب وحشی به آمریکا حمله کردن و مجسمه آزادی رو ختنه و محجبه کردن و اسلام رو به آمریکا بردن ولی سرخ پوستان رشید آمریکایی اعراب رو بیرون کردن و بعد آمریکایی ها .... اینم یه مدل تحریف تاریخ !!!!
http://www.alef.ir/content/view/9081

- اینم اسامی تروریست های سپاه قدس که بدست سربازان رشید آمریکایی دستگیر و به مجازات رسیدن : ناصر باقری، موسی چگینی، عباس حاتمی کاکاوند، حمید عسگری شکوه و مجید قائمی !!
. اینم عکس خانواده هاشون . اگه کمی علم قیافه شناسی داشته باشین متوجه میشین چهره های این افراد چقدر شیطانیه و حس بدی به آدم دست میده از دیدن اونها . پول آغشته به خون وقتی در سفره کسی باشه بهتر از این نمیشه . پدران این افراد قاتل هزاران عراقی بیگناه هستن :
http://www.farsnews.com/plarg.php?nn=M243695.jpg

- وقتی طرح حجاب درمانی شکست میخوره , چیزی که میتونه این شکست رو ترمیم کنه مبارزه با اشراری هست که خود زاییده سیستم غلط حکومت اسلامی هستن . این وسط خبرگزاری مزدور فارس نیوز هم برای ما شده عمامه گردون :
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8602260452

- اطلاعاتی بی نظیر از اقدامات موسویان و دلایل دستگیری اون توسط اطلاعات :
http://www.irdc.org/news.asp?id=1572

این مقاله خیلی جالبه ! جمهوری اسرائیل ؟؟؟؟ مافیای هفت سر ؟
http://ansarnews.com/?usr=news/detail&nid=1059

- این تیتراژ روزنامه جمهوری اسهالی خیلی باحاله ! لابد الگوی اسلامی رو باید برای توسعه بکار برد که باعث فلاکت تمام کشورهای اسلامی شده و یه کشور ثروتمند و پیشرفته در دنیای اسلام نداریم ؟
http://www.jomhourieslami.com/1386/13860226/index.html

- اگه حوصله خزعبل خوندن و چرت و پرت دارین این صفحه رو باز کنین وگرنه بیخیال بشین ! خودم هم نخوندم فقط تیترش باحال بود :
http://www.kargozaraan.com/Released/86-02-15/116.htm

- فکر میکنین کارگردان الدنگی که فیلم شرم آگین شکست هیمنه رو ساخت چه ریختیه ؟
http://www.mobarezin.com/images/upload/13860227-8.jpg

اینم از خبرهای این هفته !!

Thursday, May 17, 2007

اسلام , خرافات ، توهم ، فساد اخلاقی :

اگه از من بپرسن وحشتناک ترین و کثیف ترین چیزی که در دنیا میشناسی چی هست ؟ بدون لحظه ای درنگ میگم مذهب اسلام و پیروان اون . حتا سوسک که برای من موجودی ترسناک به حساب میاد , به اندازه اسلام وحشتناک و کثیف و چندش آور نیست . تاثیر فساد و نکبت این دین به قدری زیاده که امروزه اثرات اون رو در جامعه گل و بلبل ایران شاهدیم . ذات و وجود اسلام که کلن ضد آزادی و دموکراسیه و روح آدم رو خشک میکنه . از همه بدتر پیروان این دین هستن که موجوداتی بی فرهنگ , بیسواد , احمق و مقلد هستن و بدون کوچکترین شعور و درک و عقلی از این دین مسموم پیروی کور کورانه میکنن و از همه فاجعه آمیز تر اینکه تمام شئون زندگی رو هم به اسلام میچسبونن و تصور میکنن به بهشت پرتاب میشن . این عده در واقع با اعمالشون کاری کردن که ما نه تنها به دوران صدر اسلام در 1428 سال قبل برگشتیم , که حتا داریم به دوران پیش از اسلام یا بقول مورخان اسلام شناس به دوران جاهلیت اعراب پیش از اسلام با افتخار قدم میگذاریم و سرکرده چنین تفکری کسانی مثل ایت الله تمساح یزدی و احمدی نژآد زنا زاده هستن !!! سنگسار و زنده به گور کردن دختران و تجاوز به زنان سیاسی و ... گوشه هایی از این بازگشت به دوران جاهلیت هست که در تمام طول تاریخ بشریت این فجایع فقط در جوامع بدوی متعلق به چند هزار سال قبل از میلاد مسیح و یا در اعماق جنگل ها و تمدن های خرافه پرستی باستان رایج بودن و حالا در قرن 21 و عصر موشک و اتم و کامپیوتر و نانو ؛ شاهد چنین فجایع ضد انسانی ای در حکومتی هستیم که ادعای خدایی و رهبری جهان اسلام و اصالت و پاکی و عصمت ذاتی و ژنتیکی میکنه ! اگر پاکی و خدا بودن و مسلمون بودن یعنی این , افتخار میکنم که کافر اندر کافرم و لعنت میفرستم به روح تمام مسلمونهایی مثل اینها :

ظهر رفته بودم برای ناهار یه دونه نون سنگک بخرم از سر خیابون . کمی دورتر از نونوایی مسجد محل قرار گرفته . تو صف ایستاده بودم تا نوبتم بشه که یه زن چادری نزدیکم شد و برگه ای رو داد دستم ! برگه رو از دستش گرفتم و نگاهی بهش انداختم . از خوندن مطاب این برگه موهای تنم سیخ شد و برای چند ثانیه نفسم بند اومد . زنک این برگه ها رو بین تمام مردمی که توی صف بودن پخش کرد و رفت ... خوشبختانه بیشترشون کاغذ رو مچاله کردن و انداختن دور . بچه ها هم باهاش موشک درست کردن و یکی دو نفری هم که مثلن قشر تحصیل کرده و فرهنگی (!) بودن , چند خطی خوندن و قهقهه ای زدن و لیچاری بار نویسنده کردن و کاغذ رو پاره کردن ریختن دور . ولی برای من سوژه جالبی به حساب میاومد . متنی که در کاغذ نوشته شده رو لطفن با دقت بخونید تا ببینید چه فاجعه ای در ایران در حال وقوعه , اگر که بزودی این رژیم ریشه کن نشه :

احاديث معتبر در فضيلت انواع انگشتر و عطر :

امام کاذب ( صادق ) : انگشتر عقيق در دست كنيد كه مبارك است و صاحب آن عاقبتش به خير و نيكي باشد .
امام کاذب : انگشتر عقيق باعث ايمني در سفر است .
امام کاذب : هر كه انگشتر عقيق در دست داشته باشد پريشان نشود و عاقبت كارش ا لبته نيكو باشد .
علي قاتل : دو ركعت نماز با انگشتر عقيق بهتر است از هزار ركعت كه با آن نباشد .
رضا دزده : انگشتر ياقوت در دست كنيد كه پريشاني را برطرف مي كند.
موسي كلاش : انگشتر زرد در دست كنيد كه موجب آساني است و درآن هيچ دشواري نباشد .
رضا دزده : انگشتر " زبر جد " در دست داشتن فقر را بتوانگري بدل ميكند و هر كه انگشتري ياقوت زرد در دست كند فقير نشود.
ممد گدا : خداوند عالميان مي فرمايد كه من شرم دارم از دستي كه بسوي من بلند شود به دعا و در آن انگشتر فيروزه باشد پس او را نا اميد بر گردانم .
امام کاذب : هر كه انگشتر فيروزه در دست كند دستش فقير نشود.
امام کاذب : نماز كسي كه خوشبو باشد بهتر است از هفتاد نماز كه بي بوي خوش باشد.
امام کاذب : هر كه در هر روز بوي خوش بر خود بمالد تا شب عقلش با او باشد .
منقولست كه علي چهار انگشتر در دست مي كردند . انگشتر ياقوت براي شرافت و زينتش . فيروزه براي نصرت و ياريش . حديد براي قوتش و عقيق براي حرز و دفع دشمنان و بلا ها .

این اراجیف رو خوندین ؟ حقیقت محضه ! در جامعه کسانی هستن که اینطور فکر میکنن . درست مثل کسانیکه تصور میکنن امام تایمری یا همون زمان , ظهور میکنه و ریشه ظلم رو بر میچینه . در واقع اگر چنین امامی روزی ظهور کنه ، عقل سلیم میگه که اول از همه باید ریشه همین رژیمی رو خشک کنه که داعیه طرفداری از امام زمان رو داره و وای به امامی که حامیانش جنایتکارانی مثل اینها باشن و در اونصورت باید فاتحه جهان و گیتی رو خوند !!!!! مردم ابله گله گله میرن به مسجد جلق کران و در چاه مستراحش عریضه می اندازن تا امام زمان بخونه و حاجتشون رو ادا کنه . عجبا که یکنفر هم از این خیل دیوانگان حاجتش برآورده نشده ولی همچنان سیل گله های دیوانگان به سوی این مکان شیطانی در حرکت هستن .
میبینین که بنام خدا و اسلام چه خرافاتی رو به دین پیوند میزنن و آفتابه میگیرن به اعتقادات مردم ؟ یکی نیست به اینا بگه آخه فلان شده ها ! اگه قرار بود هر کسی انگشتر دستش کنه و این همه سود و فایده بهش برسه که الان آدم گدا و مفلوک و ضعیف و بدبخت و بیچاره و مشنگ و ملنگ و عیاش در جهان اسلام نداشتیم !! و جالبتر از همه اینکه خود اون حروم زاده ای که این خرافات رو پخش میکنه حتا یکبار هم نخواسته به مغزش فشار بیاره و به این فکر کنه که آخه اگه آدم قرار بود انگشتر فیروزه دستش کنه و فقیر نشه یا در سفر به سلامت برسه , پس آدم تمام انگشت هاشو از فیروزه پر میکرد تا کلی هم پولدار بشه یا سر تا پاشو عقیق میکرد تا در سفر دچار حادثه نشه ! یا وقتی نوشته یاقوت پریشانی رو بر طرف میکنه , اگه اینطور بود دکون روانشناس ها باید تخته میشد چون هر کسی یه یاقوت میذاشت جیبش و از افسردگی و سودا و مالیخولیا و هزار و یک بیماری روانی رها میشد !
خیلی خیلی جالبه که همه مردم ایران این موضوعات خرافی رو میدونن و میدونن علت نکبت و بدبختی و فلاکتشون همه از صدقه سر اسلامه ولی بازم زیر پرچم اسلام سینه میزنن ! طرف میگه خدا از آسمون برکت نازل میکنه ! یا میگه قرآن کتاب آسمانیه ! بگو آخه بدبخت ! بیسواد ! بی همه چیز ! تا جایی که ما میدونیم و عقل بشر قد میده از آسمون فقط چند چیز به زمین نازل میشه و اونم بارون و برف و تگرگ هست و بس ! چرا اینقدر دروغ میبافین ؟ ریشه تمام این دروغ ها رو هم دقت کنین فقط برای اینه که به یک صورتی اسلام رو از خطر انقراض نجات بدن و مردم رو مورد استثمار قرار بدن و سرکیسه کنن و برای همین دشمن حقیقت هستن و کسانی رو که حقیقت رو بیان میکنن بنام تحریف دین و یا ارتداد میکشن تا منافعشون به خطر نیافته ! برای اینکه میدونن زمانی که تعقل بجای مذهب عمل میکنه , عملن مذهب رو له میکنه و زیر سوال میبره و به چالش میکشونه ! هر جا عقل به میون میاد , دین از بین میره و حرفی برای صحبت کردن نداره . شما توجه کنید که تمام قسمت های اثباتی دین اسلام تمامن بر پایه نا شناخته ها و ندیده ها و روایات از فلان کسک ها شکل گرفته . یعنی در تمام این دین شما بگردین نمیتونین یک مصداق و مثال و برهان قاطع و عینی دال بر اثبات قلان فرضیه مذهبی پیدا کنید . هر جا اسلام با سوالی موجودیتش به خطر میافته , فورن چند چیز رو علم میکنن :
ترس از خدا ! ترس از سوختن در جهنم ! ترس از شب اول تا چهلم قبر ! حواله دادن به دم روباه یا پیغمبران و امامانی مرده و خاک شده و روایاتی مزخرف از اونها که هیچ پایه و سندی وجود نداره که این احادیث متعلق به اونهاست و در نهایت حواله دادن به علم الهی و اینکه انسان قادر به درک علم الهی نیست و عقلش نمیرسه !!!!!!!

در آخر ؛ من فقط ازتون میخوام اگر هر زمان و هر جایی حتا جاهای اجباری مثل مراسم ختم فک و فامیلتون که مجورید خزعلات آخوند روضه خون رو اجبارن گوش بدین , گیر کردین ؛ فقط در مورد صحبت های این آخوند یا هر کسی که بحث مذهبی میکنه فکر کنید . کورکورانه پذیرا نباشید . مذهب مثل تخم مرغ گندیده میمونه . از بیرون سالم و زیبا و صیقلی و سفیده و از داخل بد بو و متعفن و سمی ! نگاه به کلمات فریبنده و تصنعی و سفسطه های ملاها نکنید . وقتی به هر صحبتی عمیق فکر کنید پی به لجن موجود در دین اسلام میبرید . چیزی که مغز رو مسموم میکنه و از کار می اندازه و روح انسان رو خشک و گرفتار و اسیر و در بند میکنه . همیشه شنیدین مسلمون باید از خوشی بپرهیزه و ریاضت بکشه . چرا ؟ که مردم از خوشی ها دور باشن و آخوندها به ریش مردم بخندن و خودشون غرق در خوشی در پشت پرده و عمارت های خودشون لذت ببرن ؟ پس اگه قرار بود انسان از نعمات این جهان بهرمند نشه پس چرا اینها خلق شدن ؟ چرا زیبایی بوجود اومده ؟ و چرا فقط مسلمونها برشون خوشی حرامه ؟ مگه مسلمونها یک میلیارد بیشتر نیستن ؟ که از این تعداد فقط چند میلیون اونها واقعن مسلمونن و باقی مسلمون زاده موروثی و اسمی و فرضی هستن ! و باقی 7 میلیارد انسای روی زمین که از خوشی ها و لذت های دنیا استفاده میکنن کافرن و باید برن به جهنم ؟ آیا هدف زندگی اینقدر پوچ و احمقانه ست که مثلن با دیدن یک زن یا دختر ایمانی از بین بره ؟ با نوشیدن شراب نجس بشی ؟ با تفکر در عمق دین و استخراج خرافات اون به مرگ محکوم بشی ؟ برای داشتن رابطه آزاد و دلبخواه خودت با یک مرد به سنگسار محکوم بشی ؟ و هزار و یک مورد دیگه که همگی حکایت از جهل در دین دارن ؟ آیا وقت اون نرسیده که دین رو از زندگی خودمون جدا کنیم و به جایگاه اصلی خودش یعنی اعماق قلب و خصوصی ترین قسمت شخصی خودمون منتقلش کنیم ؟ آیا مسلمون بودن افتخاره ؟ یا موجب خجالت ؟ تروریست . قاتل و جانی ! بی فرهنگ ! عقب افتاده ! فاسد ! مرتجع ! مفت خور ! سیاه فکر ! تند رو ! متعصب ! عقده ای ! خیانت کار و ... همگی القابی زیبنده و لایق مسلمانی هستن . چند صد ساله که یک شخصیت برجسته در جهان اسلام ظهور نکرده . مجموع تولیدات صنعتی تمام کشورهای مسلمان به اندازه تولیدات صنعتی یک کشور اروپایی هم نیست ولی در کنارش میزان فساد و ابتذال و جرم و جنایت کوچکترین کشور اسلامی برابر با بزرگترین کشور آزاد و غربی در جهانه . مدتها سران کشور ایران آمریکا رو معدن فساد و جنایت میدونستن در حالیکه آب در کوزه و ما تشنه لبان ... ایران از نظر تعداد جرائم جنسی و جرایم جنایی مقام اول رو در بین کشورهای غربی داراست و این ناشی از چه چیزی جز اسلام میتونه باشه ؟ همون چیزی که همه مسئولین رژیم ادعا میکنن اسلام در تمام امور ما وارد شده ؟!!!!!

حالا این پرسش پیش میاد : آیا مطابق گفته یکی از مسئولین رژیم ایران " لاریجانی " , اسلام ما رو آدم کرده یا ما رو حیوان تر و پست تر و بیسواد تر و هالوتر کرده ؟ قضاوت با شما ...

تکبیر.